روزنوشت‌ها :: تجربه عقلی

تجربه عقلی

دغدغه های فرهنگی

تجربه عقلی

دغدغه های فرهنگی

تجربه عقلی
کانال تلگرام
  • ما و حاج قاسم

    یک:
    حاج قاسم رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین...
    اما باید بلند شویم و خودمان را جمع و جور کنیم و برای تحقق مقصود و هدف حاج قاسم آماده شویم.
    باید مبانی فکری، عملی و اخلاقی سردارمان را به عنوان انسان طراز انقلاب اسلامی احصا کرده و نشر دهیم.
    خون بر زمین ریخته حاج قاسم، گام اول از گام دوم انقلاب است. جوان مومن انقلابی باید در گام دوم انقلاب این مبانی را چراغ راه خود قرار دهد.
    انواع قالب‎های فرهنگی، هنری و رسانه‎ای باید در اختیار تولید و نشر این مبانی باشند.
    حاج قاسم چهره ای بین المللی بود. در همین سه چهار روز رسانه‎ های غربی تلاش کرده اند و میکنند تا چهره ای وارونه از حاج قاسممان به خورد مخاطبانشان دهند. هرچند که بر این زبونان و سفلگان حرجی نیست چرا که دنیا وارونه آخرت است...
    لذا راهبرد مدنظر 1.احصا مبانی فکری، عملی و اخلاقی سردار، 2.تعیین نظام موضوعات با نگاه به گام دوم انقلاب، 3.تعیین قالب‎های فرهنگی هنری و رسانه ای برای موضوعات و مبانی احصا شده، 4. تولید به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی است.

    دو:
    کودک در گام دوم انقلاب جایگاه ویژه ای دارد. تفصیل این نسبت بماند برای بعد که به وقتش خواهم گفت.
    یکی از کارویژه های فرهنگی، هنری و رسانه ای پرداختن به رابطه حاج قاسم با فرزندان شهداست.
    تولیدات باید برای دو سطح مخاطب کودک و بزرگسال باشد. شتابزدگی کیفیت را پایین می آورد. این چند روز دیدم پوسترها و تصویرسازی‎های کارتونی در این خصوص انجام شده است. هرچند این تلاشها جای تقدیر دارد اما از سطح کیفی مطلوبی برخوردار نبودند. حاج قاسم کم تصویر با کودکان ندارد. در وهله اول از همان تصاویرباید الگوبرداری کرد و در مراحل بعد به تولیدات مفهومی پرداخت. برای قالب‎های دیگر هنری فرهنگی و رسانه ای نیز همینطور.

    سه:
    بنده به واسطه فعالیت رسانه ای و در اختیار داشتن رسانه آمادگی دارم زیرساختهای لازم برای تولیدات رسانه ای پیرامون سردار شهیدمان حاج قاسم سلیمانی را در اختیار عزیزان رسانه ای قرار دهم.

آپارات
   
   
   
آخرین نظرات
  • ۲۱ آبان ۰۳، ۱۳:۳۵ - امام زمان
    کصکش
  • ۱۱ دی ۹۵، ۰۷:۲۹ - حامد
    👍
توئیتر
قفسه
  • کفش باز

    نوشته‌ی فیل نایت، ترجمه مریم علیزاده


آرشیو قفسه

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۴۹ مطلب با موضوع «روزنوشت‌ها» ثبت شده است

در نگاه اسلام، برند (الگو و اسوه) از انسان کامل شروع می‌شود و به انسان کامل ختم می شود. انسان کامل، امام و پیشواست؛ رحمت و غضبش خدایی است... نمونه کامل أشداء علی الکفار و رحماء بینهم...
در این فضای فکری است که هر آنچه مضاف بر انسان کامل (امام) است، مورد استقبال آحاد مردم قرار می‌‏گیرد  و مردم سعی می‌‏کنند خود را با امام شبیه‌‏سازی کنند. این نوع الگوسازی و تبعیت از انسان کامل و اصلِ وجودِ او، مسئله‌‏ای است که در جامعه غربی متشتت و کالایی و مادی است. برند در جامعه غربی تابع قوانین بازار و فروش بیشتر است. اما در تمدن اسلامی، برند (الگو و اسوه) در جهت انتشار جنبه‌های وجودی امام مورد استفاده قرار می‌‏گیرد.
به همین دلیل سازمان‏هایی که در راستای حرکت امام ایجاد می‌شوند، سازمان‏های برند هستند. و یا اشخاصی که نقطه اتصال روشنی با امام دارند، برند خواهند بود.
مصداقش شهدای مدافع حرم، حاج قاسم سلیمانی‌ها، شهید همدانی‌ها، شهدای هسته‌ای و یا صحابه، ورزشکار و اندیشمند و هنرمندی است که تعلقشان را به امام به انحاء مختلف نشان می‌دهند. این اشخاص برندهای موثق‌تری برای اعضای جامعه خواهند بود. و یا ارگان‏ها و سازمان‏هایی چون سپاه قدس، سپاه پاسداران، آستان قدس، شورای نگهبان و ... برند هستند؛ چرا که در مسیر نیل به انسان کامل طراحی شده‌اند و گام برمی‌دارند.

✅ ما در مسیر تمدن سازی اسلامی، آنچه پیش روی جهانیان قرار خواهیم داد، بسیار متفاوت از وضعیت موجود و حاکم است. فرهنگ و سبک زندگی عاشورایی نقطه عزیمت ما به سمت آن «تمدن نوین اسلامی» است که ان‌شاءالله برپا خواهیم کرد.

 

telegram.me/msahaf

۰ نظر ۲۱ مهر ۹۵ ، ۰۱:۰۲
مجید صحاف

نذر فرهنگی از آن قِسم نذوراتی است که بنیان های فکری و خِرد فرهنگ ِ جمعی را در بستر یک مشارکت هوشمندانه و مبتنی بر ارزش گرایی و عقلانیت، تقویت می کند.
تکثیر ِ تخصص و وقت ِ افراد در جامعه، اگر هدفمند و متمرکز و سازمان یافته در قالب کار تشکیلاتی انجام شود، در برآورده کردن بخش زیادی از نیازهای اجتماعی – فرهنگی جامعه موثر واقع شود.
در مسیر تمدن سازی نوین اسلامی لازم است نذورات از عادات گذشته که بیشتر معطوف به نذورات خوراکی و اثرات چندساعته حاصل از آن دارند، پا را فراتر نهاده و به سمت نذوراتی که اثرات ماندگارتری بر پیکره اجتماع خواهند داشت، گذر کنند. ان شاءالله...

دیدن این موشن گراف را در همین رابطه پیشنهاد می‌کنم:⬇️
  http://www.aparat.com/v/arzhE

 

telegram.me/msahaf

۰ نظر ۱۵ مهر ۹۵ ، ۱۲:۳۴
مجید صحاف

غدیر بود. رفتیم پیشانى اباذر را ببوسیم و بگوییم: «برادر! عیدت مبارک» پیشانیش از آفتاب ربذه سوخته بود!
به «ابن سکیت» گفتیم «على». هیچ نگفت، نگاهمان کرد و گریست. زبانش را بریده بودند!!
خواستیم دست هاى میثم را بگیریم و بگوییم «سپاس خداى را که ما را از متمسّکین به ولایت امیرالمؤمنین قرار داد» دست هایش را قطع کرده بودند!
گفتیم: «یک سیدى بیابیم و عیدى بگیریم» سّیدى! کسى از بنى هاشم. جسدهاشان درزِ لاى دیوارها شده بود و چاه ها از حضور پیکرهاى بى سرشان پر بود! زندانى دخمه هاى تاریک بودند و غل هاى گران بر پا، در کنج زندان ها نماز مى خواندند.
فقط همین نبود که میان بیابان بایستد، رفتگان را بخواند که برگردند و صبر کند تا ماندگان برسند. فقط همین نبود که منبرى از جهاز شتران بسازد و بالا رود، صدایش کند و دستش را بالا بگیرد، فقط گفتن جمله ى کوتاه «على مولاست» نبود. کار اصلاً اینقدرها ساده نبود. فصل اتمام نعمت، فصل بلوغ رسالت. فصل سختى بود.
بیعت با «على» (علیه السلام)  مصافحه اى ساده نبود. مصافحه با همه ى رنج هایى بود که براى ایستادن پشت سر این واژه ى سه حرفى باید کشید. ایستادن پشت سر واژه اى سه حرفى که در حق، سخت گیر بود. این روزها ولى همه چیز آسان شده است. این روزها «على مولاست» تکه کلامى معمولى و راحت است.

📚 از کتاب «خدا هم خانه دارد»، نوشته فاطمه شهیدی، نشر معارف

📝 آری! قصه، حکایتِ سادۀ زبان به "أشهد أنّ علی ولی الله" چرخاندن نیست؛  نه دیروز ساده بود و نه امروز ساده است حکایت ِ ابدی و ازلی ِ "حصن ِ حصین ولایت"

 

telegram.me/msahaf

۰ نظر ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۲۹
مجید صحاف

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه‌ 200 از سوره آل‌عمران درباره دموکراسی می نویسند:

دموکراسی بعینه همان دیکتاتورى شاهى است که در اعصار گذشته وجود داشت. چیزى که هست، اسمش عوض شده و آن روز استبدادش مى‏ گفتند و امروز دموکراسی‌اش مى‏ خوانند. بلکه استبداد و ظلمِ دموکراسى بسیار بیشتر است. آن روز اسم و مسما هر دو زشت بود، ولى امروز مسماى زشت‏تر از آن، در اسمى و لباسى زیبا جلوه کرده. یعنى استبداد با لباس دموکراسى و تمدن که هم در مجلات مى‏خوانیم و هم با چشم خود مى‏بینیم چگونه بر سر ملل ضعیف مى‏ تازد و چه ظلم‏ها و اجحافات و تحکماتى را درباره‌ی آنان روا مى‏دارد.

► پ.ن: 15 سپتامیر روز جهانی دموکراسی بود! از نگاه غرب، دموکراسی فقط وقتی خوب است که نتیجه آن به نفعشان باشد. این می شود که وقتی نتیجه به کامشان نباشد به آن جامه بی قواره دیکتاتوری می پوشانند و با 8 ماه آشوب ِ فتنه گران و اردوکشانِ خیابان هم صدا و همراه می‏ شوند. یا وقتی نام بشار اسد از صندوق های رأی بیرون می آید، بر طبل ِ اقلیت می کوبند که بشار باید برود!
کودتا برای به قدرت رسیدن رضاخان، کودتا علیه دولت مصدق و بسیاری مصادیق ریز و درشت دیگر که خود ِ دموکراسی را هم به گاوگیجه می اندازد!!

telegram.me/msahaf

۰ نظر ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۲
مجید صحاف

تکنولوژی نسبتا جدید «واقعیت افزوده» یا Augmented Reality زیاد نیست که وارد ایران شده و در صنایع مختلف مورد استفاده قرار گرفته است.
خوب میدانیم که استفاده از تکنولوژی به عنوان ابزاری برای روزآمد کردن اهداف و برنامه ‏های کلان فرهنگی و نیز کمکِ ابزاری در مسیرِ فرهنگسازی و گفتمان‏سازیِ مسائل و موضوعات گوناگون خاصه در عرصه فرهنگ، ضروری است.
تکنولوژی «واقعیت افزوده» در صنعت نشر هم توسط برخی از ناشران مورد استفاده قرار گرفته؛ اما متاسفانه در بین مخاطبان ناشناخته مانده و اصلا از وجود چنین کتاب‏هایی که دارای تکنولوژی واقعیت افزوده هستند، اطلاع ندارند. حال آنکه این تکنولوژی به دلیل جاذبه ‏های بصری اش، ابزار مناسبی برای ترغیب و ترویج کتابخوانی خاصه در میان کودکان است.

♦ پیشنهاد می کنم ناشران و دست اندرکاران حوزه نشر در مسیر ترویج فرهنگ کتابخوانی، این فناوری جدید را به طور جدی در حوزه نشر کتاب بومی سازی کنند و در تولید و نشر کتابها، بخصوص در حوزه کتابهای کودک و نوجوان مورد استفاده قرار دهند.

► نمونه ای از استقاده از این تکنولوژی در کتابهای رنگ آمیزی کودک را در لینک زیر می توانید ببینید:
http://bayanbox.ir/info/255872240657453130/AR

 

telegram.me/msahaf

۰ نظر ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۲۵
مجید صحاف

واقعیت این است که بازی‏های رایانه‏ ای جهان پیرامون ما را تسخیر کرده. اما به جای فرار و انزوا، باید با آگاهی نسبت ظرفیت ها، فرصت‌ها و تهدیدات این رسانه نوظهور، راه‏‌هایی برای حفظ فرهنگمان و مصون نگاه داشتن فرزندانمان از خطرات آن داشته باشیم.

📌 دیشب (7 شهریور95) در بخش گفتگویِ برنامه «همیشه خونه» که هر شب از ساعت 21 تا 22 از شبکه آموزش پخش می‏شود، در خصوص بازی‏های رایانه‏‌ای با آقای مهندس محسن ظریف، عضو هیات مدیره خانه بازی‏‌های رایانه‌ای، گفتگوی کوتاهی کردم.
ماهیت اثرگذاری بازی‏‌های رایانه‏‌ای، نقاط مثبت و منفی این بازی‏‌ها، جایگزین‌ها و راه‌‏هایی برای بهبود استفاده از این بازی‏‌ها و استفاده از بازی‏ های بومی و رده‌‏بندی‏‌شده‏‌ی سنی و... موضوعاتی بود که سعی کردیم در فرصت اندک برنامه به آن بپردازیم.

✅ فیلم برنامه دیشب را می توانید در لینک زیر ببینید:
http://www.aparat.com/v/7vjW5

 

telegram.me/msahaf

۰ نظر ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۳۹
مجید صحاف

مرحوم دکتر صادق طباطبایی مترجم کتابهای نیل پستمن در مقدمه کتاب «زوال دوران کودکی» (صص 9 و 10) به نکته جالبی درباره واژه «کودک» اشاره می‏کند:

من در هیچ یک از زبانهای اروپایی برای واژه فارسی «کودک» و عربی «طفل» معادلی نیافتم. این دو واژه، دوران معینی را بیان می‏ کنند که حدفاصل میان شیرخوارگی و آمادگی برای دبستان می باشد. در حالیکه واژه های child (انگلیسی) و Kind  (آلمانی) و  Infants(لاتین)، گرچه به کودک نیز اطلاق می گردد، ولی در اصل به معنای «فرزند» است. آیا دلیل این امر را می‌توان فقدان نهاد «کودکی» یا «طفولیت» به عنوان یک پدیده اجتماعی و فرهنگی در مغرب زمین دانست؟

telegram.me/msahaf

۰ نظر ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۶:۵۵
مجید صحاف

🔻یک:
اصولا وقتی شناخت نسبت به یک مقوله اندک باشد، نوع مواجهه با آن به طرز طنزآمیزی تنزل می‏کند:
مانند نوع مواجهه یکی از نهاد‏ها با بشقابک های خانمان‏سوز ماهواره!
 به قول سید مرتضی آوینی در کتاب رستاخیرجان (صص 128 و 129):
... ماهواره دارد می آید ... تکلیف ویدئو را آن وقت می بایست روشن می کردیم که ویدئو شهرهای کشور ما را تسخیر نکرده بود... ما باید بدانیم در چه دنیایی زندگی می کنیم و با توجه به این واقعیت ها، راههایی برای حفظ فرهنگ خودمان و مبارزه با غرب پیدا کنیم. با فرار کردن و انزوا گرفتن و دیوار به دور خود کشیدن که مسئله ما حل نمی شود...این واکنش تا آنجا سازگار است که بتوان از منطقه خطر فاصله گرفت. وقتی طوری در محاصره خطر واقع شویم که دیگر امکان فرار کردن وجود نداشته باشد، باید جنگید و محاصره را شکست...
🔘 و یا به مانند گشت های ارشاد و ماجراهای خودش و یا به مانند اوضاع و احوال عرصه ی حوزه کتاب و کتابخوانی، از نشر کتاب گرفته تا ممیزی و توپ را در زمین دیگران انداختن هایِ معهودِ مدیرانش!


🔻دو:
آمار و ارقام و گزارش ها و نمودارهای مدیران، ظاهری پرطمطراق از اقدام و عمل ِ به هنگام را در عرصه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نمایان می کند، حال آنکه آنچه در زیرپوست جامعه در حال وقوع است و مردم آن را حس می کنند، با بیلان کاری مدیران تفاوت های قابل تاملی دارد.


✅ این می شود که رهبر انقلاب از ولنگاری فرهنگی می گویند. این می شود که فکر کردن به حوزه کتاب و کتابخوانی، قلب ایشان را به درد می آورد...

🚫 دمای حسی و واقعی و ملموسِ جامعه با دمای ایستگاههای هواشناسی مدیران در عرصه های فرهنگی و اجتماعی فاصله عمیقی دارد؛ و به نظر می رسد تا سیاست زدگی و تعصبات کورکورانه حزبی و جناحی از «اقدام و عمل» مدیران فاصله نگیرد، حال و هوای عرصه های مختلف جامعه مان خوب نمی شود...

telegram.me/msahaf

۰ نظر ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۸
مجید صحاف

این شبهه و ایراد در بین مخاطبان (فرقی نمی کند مخاطبان عام یا خاص) وجود دارد که چرا تقریظات رهبری پس از گذشت چندین سال از نوشتن آن، رونمایی می‏شوند. به نظرم جواب ساده است.
تقریظ‌نگاری رهبر انقلاب بر کتاب‌هایی با موضوعات خاص را می‌توان حاکی از نفوذپذیر بودن فرهنگ خاصه حوزه نشر و کتاب در این بخش‏ها دانست. رویه‌ای هدایتگرانه که اولا مسئولان و مدیران فرهنگی را متوجه ثقل خلاء‌های فرهنگی می‌کند و ثانیا جامعه را به سمتی می‌کشاند که مشتاق خواندن این کتاب‌ها شوند. از همین رو علاوه بر بُعد ترویجی و مشوقانه تقریظ رهبری براین کتاب ها، می‌توان این اقدام را تقریظی استراتژیک و انگشت راه‌نُمای رهبری به سوی خلاءهای فرهنگی جامعه خاصه در حوزه نشر کتاب دانست.
رونمایی از تقریظ «تن تن و سندباد» پس از 22 سال را باید از همین نگاه، دید. چراکه امروز کتاب‏های حوزه کودک از خلاء محتوایی عمیقی رنج می‏برد. هجوم کتاب‏های ژانر وحشت، القای سبک زندگی و ارزش های غربی و خیل عظیم کتابهای ترجمه ای در نشر ِ امروزِ کتاب کودک، نیاز جامعه به رجوع به کتاب‏هایی با غنای محتوایی و آموزشی بالا و متناسب با فرهنگ و باورهای بومی و اسلامی را ایجاب می‏کند.
و یا رونمایی از تقریظ «دختران آفتاب» پس از 10 سال نیز متضمن چنین نگاهی است. لذاست که حسب شرایط و مقتضیات و بزنگاه های جامعه، این تقریظات رونمایی می شوند.


✅امروز در مسیر تمدن سازی نوین اسلامی، کودک طرازِ این تمدن، نیازمند خوانش چنین کتاب‏هایی است.

telegram.me/msahaf

۰ نظر ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۶
مجید صحاف

دیروز مولودِ تازه ای در عرصه جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی زیستن آغاز کرد ..... جایزه و نمایشگاه کتاب مرآت

قبل‌تر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در عرصه سینما دو اتفاق مبارک «جشنواره عمار» و «جایزه سینمایی ققنوس» را شاهد بود؛ و اینک در عرصه کتاب و کتابخوانی... ان شاءالله نتیجه این حرکت برای عرصه کتاب و نشر نیز پرخیر و پرثمر باشد.

نکات مطروحه ام در سخنرانی برنامه دیروز برای علاقه مندان و دغدغه مندانی که شاید قصد پی گیری و مشارکت در این طرح را دارند در ادامه این پست خواهد آمد.

 

۰ نظر ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۱۹
مجید صحاف

سفرنوشتی کوتاه به بهانه سالروز شهادت حاج عماد مغنیه (12 فوریه؛ 23 بهمن) و سید عباس موسوی (16 فوریه؛ 27 بهمن)

 

در ادامه بخوانیدش...

کلیپی برای حاج رضوان (+)

 

۲ نظر ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۴۵
مجید صحاف

امروز سالگرد شهادت جهاد مغنیه (پسر حاج عماد) بود. بهانه‏ ای شد برای یادآوری دیدارِ جمع کوچکمان با مادر حاج عماد.

اواخر اردیبهشت 93 بود که با رفقای موسسه جهادی (صهبا) برای انجام برخی امور فرهنگی عازم لبنان شدم.

سفری دل نشین، پرخاطره و پردستاورد...

۱ نظر ۲۹ دی ۹۴ ، ۰۱:۲۲
مجید صحاف

دانشجویان گرامی

درصورتیکه رمز دانلود جزوه را ندارید، ایمیل خود را در کامنت خصوصی قراردهید تا رمز برای شما ارسال گردد.

موفق باشید.

 

دانلود جزوه دوره فرهنگی کانون

 

۱ نظر ۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۳:۵۹
مجید صحاف

 

پی‌نوشت1: تعبیر «دُردانه‌ی خدا»، تأویل ِ «الوتر الموتور» است در زیارت عاشورا... دُردانه‌ی خدا، حسین(ع) ...

چرا که «وتر» را تک و تنها معنا می کنند و «موتور» را به کسی که تنها و بی‌بدیل است. «الوتر الموتور» اگرچه ممکن است به معنى کسى باشد که انتقام و خونخواهى از او نشده و تنها خدا می تواند انتقام خون او را بگیرد، اما به زبان خودمان همان دُردانه خداست؛ که مرحوم شیخ جعفر شوستری در کتاب خصایص الحسینیه (این کتاب با عنوان اشک روان بر امیر کاروان؛ در بازار کتاب موجود است) در همین ارتباط می‌نویسد:

از میان ائمه امام حسین علیه السلام یک ویژگی دارد که هیچ معصومی آن را ندارد. "والوتر الموتور" اشاره به آن یگانه بودن و دردانه بودنش دارد. همان طوری که تصریح شده در روایت پیامبر اکرم (ص)؛ آنگاه که خداوند خبر داد به شهادت حسین علیه السلام، پیامبر اکرم (ص) این موضوع را به ام سلمه گفت: بعد از ایشان از پیامبر سؤال می کند که: یا رسول الله! آیا امکانش است که از خداوند مسئلت کنی این مصیبت را از حسین علیه السلام بر طرف کند؟ حضرت می فرماید: اتفاقاً همین سؤال را کردم ولی خداوند فرمود که: "إنَّ له درجة لا ینالُها احدٌ من المخلوقین". "برای حسین(ع) بواسطه­ی این شهادت درجه­ای است که کسی از مخلوقین به آن درجه نمی رسند" این نشانگر اختصاصات خاص حضرت امام حسین (ع) است.

پی‌نوشت2: شنیدن بخش‌هایی از مثنوی عمان سامانی، با بغض ِ مردی که از صلابت و سختی ظاهرش، شاید نتوان به لطافت روح و دل‌ش پی برد، خالی از لطف نیست. ببینید و بشنوید و میان اشک‌هایتان برای ما هم دعا کنید.

 

مشاهده ویدئو (+)

 

۲ نظر ۲۷ مهر ۹۴ ، ۰۱:۲۸
مجید صحاف

امشب نخست وزیر رژیم غاصب و کودک کش اسراییل، دچار اشتباه راهبردی بزرگی شد و از سر جهالت ِ سیاسی منظومه فکری و راهبردی رهبر انقلاب درخصوص فلسطین را از یک تریبون بین المللی به تمام جهان معرفی کرد!

کتاب «فلسطین از منظر حضرت آیت الله سید علی خامنه ای» حاوی سخنان مهم و راهبردی رهبری در خصوص فلسطین و رژیم غاصب صهیونیست است. این کتاب کمک بسیاری به نظریه‏‌پردازی مسئله فلسطین می‌‏کند چرا که چندین نظریه مهم سیاسی در خصوص مسئله جهان اسلام در این کتاب ذکر شده است که می‏‌توان بر اساس آنها یک جریان فکری راه اندازی کرد.

مشاهده فیلم این بخش از سخنرانی نتانیاهو

رهبر انقلاب در بخشی از بیانات خود در این کتاب فرموده‌اند:

«دولت بی‌اصل و نسب؛ دولت جعلى؛ ملتِ دروغى. از اطراف دنیا آدم‌هاى شریر را گرد آوردند و ملغمه‌اى به اسم «اسراییل» درست کردند! این ملّت است؟! هر جا یهودی‌هاى شریر و خبیثى بودند، در آنجا جمع شدند. در اغلب کشورها، یهودی‌ها هستند و زندگى می‌کنند - در کشور ما هم هستند که زندگی‌شان را می‌کنند - کارى به کار کسى ندارند، کسى هم به آن‌ها کارى ندارد. کشورشان است و در آن زندگى می‌کنند. آن‌هایى که به سرزمین‌هاى اشغالى رفتند، خبیث‌ها، شریرها، طمّاع‌ها، دزدها و آدمکش‌ها بودند که از همه جاى دنیا جمع شدند. این شد یک ملّت؟! ملت و دولتى که این طور به وجود آمده است و اسم خودش را اسراییل گذاشته، غیر از راهِ ترور، راهى ندارد؛ حرف حسابى ندارد. آن وقت، چنین موجوداتى با این دنائت و پستى و پلیدى، می‌خواهند دولت و ملتِ نورانى و سربلند و عزیزى مثل ایران را در افکارِ عمومىِ جهان متّهم کنند. خودِ آن‌ها از همه متّهم‌تر، مجرم‌تر و روسیاه‌ترند.»

 

 این کتاب که در حال حاضر به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده است، به حول و قوه الهی به زبانهای عبری و عربی و فرانسه و دیگر زبانها ترجمه خواهد شد. همه جهان این کتاب را خواهند خواند و خواهند دید که نظر ولی امر مسلمین جهان محقق خواهد شد و تا 25 سال دیگر اثری از اسرائیل باقی نخواهد ماند. ان‌شاءالله

الحمدلله الذی جعل عدونا من الحمقاء

 

پست توئیتری نتانیاهو

۲ نظر ۱۰ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۹
مجید صحاف

ماه نو به نیمه که می­‌رسد، «دیدن ِ ماه» را حکایتی دیگر است. حکایت محفلِ شاعران بی­دل، وصف ِ جمع ِ جمعیتی است که از دست ِ ساقی، ساغر می­‌گیرند و توشه راه می‌­کنند ... خوشا ساغر از دست ساقی گرفتن...

آنچه در پی می‌آید وصفی است کوتاه از شب پانزدهم ...

 

۰ نظر ۱۲ تیر ۹۴ ، ۲۱:۱۲
مجید صحاف

علیرضا مختارپور؛ دبیرکل نهاد کتابخانه های عمومی کشور

سالهاست می شناسمش. برای من پدری است دوست داشتنی. بودن در کنار او، بالذات ترویج کتابخوانی است. نگاه مومنانه، ولایت‏مدارانه و انقلابی همراه با بصیرت سیاسی برخاسته از دیانتش، ژرفای نگاهش به مسائل فرهنگی و بسیاری ویژگی‏های دیگر، آدمی را از همراهی و در کنار او بودن سیر نمی‏ کند.

اصلش این است که اصلا یک کتاب متحرک است این مرد.. سکوتش حرف دارد، حرفهایش شنیدن...

یک کتابخوان حرفه‏ ای و کتاب‏دان قهار... وجودش زلال آب است برای فضای عطش‌زده فرهنگی مان؛ این سردار فرهنگی ِ بی ادعا ...

 

ویدئوی زیر گوشه بسیار کوچکی از اشراف او به حوزه کتاب و نشر است. «پرسه‌های یک کتابخوان» را حتما ببینید.

پرسه های یک کتابخوان

(+)

۳ نظر ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۵
مجید صحاف

 

تصاویری از خانه خوبان

 

تصاویری از «چرا کتاب می خوانم؟»

 

۰ نظر ۲۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۰۶
مجید صحاف

بحمدالله امسال نمایشگاه کتاب تهران بستری شد برای تحقق دغدغه‌ای دیگر. فقدان نظارت بر فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغاتی که در سال‌های متمادی برگزاری نمایشگاه کتاب، همیشه عارض این حرکت فرهنگی بود و نیز نارضایتی‌هایی به همراه داشت، خلائی بود که همیشه آن را نه تنها برای نمایشگاه کتاب، بلکه برای تمام اقدامات و حرکت‌های ملی ِ فرهنگی، جدی و قابل تأمل می‌دانستم. امسال به حول و قوه الهی با تشکیل «شورای فرهنگی» در مصلای امام خمینی(ره)، هماهنگی و انسجام و نظارت بیشتری در محتوا و فرم این فعالیت‌ها حاصل شد و با همکاری مصلای تهران و همراهی همکاران خوبی که یاری‌ام کردند، توانستیم برای اولین بار این خلاء فرهنگی را تا حد مطلوبی پوشش دهیم.

اما حقیقت امر این است که جراحی برخی رفتارها و مشی‌های اشتباه اما عادی و عادت شدۀ فرهنگی، بسیار سخت‌تر و طاقت‌فرساتر از شروع ِ ابتدا به ساکن ِ یک فعالیت فرهنگی است.

چه آنکه تغییر این مشی ِ عادت شده و اشتباه، و ایستادگی در برابر سهم‌خواهی‌ها، ناهماهنگی‌ها و عدم همکاری‌هایی که نشئت گرفته از همان رفتار اشتباه فرهنگی‌ای است که به دلیل عادت و عادی شدن، درست و زیبا در ذهن‌ها جلوه کرده است، و هجمه‌هایی که از این رهگذر باید متحمل شد، روح و جان را خسته و آزرده‌تر می‌کند. اما نگاه به افقی روشن که در ورای این همه، وجود دارد و مشاهده تحقق آنچه باید می‌شد، هوای روح را تازه می کند و زبان را به شکرانه آن، ذاکر؛ و الحمدالله رب العالمین ...

 

 

شرح اجمالی فعالیت‌های شورای فرهنگی در گزارشی است که از اینجا می‌توانید کاملش را بخوانید و در خبرگزاری مهر مختصرترش را.

 

 

۱ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۳
مجید صحاف

در جستجوی مسجدی هستم برای خواندن نماز مغرب و عشا. مسجد اول؛ جای پارک نیست و مسجد دوم؛ شلوغ و پر ازدحام.

به مسجد سوم می رسم؛ هم جای پارک هست و هم خلوتی مسجد به دلت می‏ نشیند.

روزی‏ ام اقامه نماز در این مسجد است. روزی بزرگ تری در راه است اما این دل ِ خاکی و زمینی ‏ام کِی توان دیدن پس ِ حجاب‏ها را دارد؟

قامت می بندم؛ الله اکبر ...

دل گاهی نه رو به راه است و نه رو به «راه» ... این روزها که می گذرد، سخت «می گذرد»...

نمازم را به «سلامٌ علی عبادالله الصاحین» تمام می کنم ...

حواسم می رود پی ِ کاروان عراقی که کُنج مسجد در حال استراحت اند. پاهایم، دلم را به طرف کاروان می برد.

دو سوی ِ چشمم به دیدن پرچم بارگاه سیدالشهداء نورانی می شود. پاهایم توان ایستادن ندارند. زانو می زنم روبری پرچم سرخ ِ حسین(ع)...


 

السلام علی عبادالله الصاحین ... خود ِ خود ِ حسین است عبادالله الصاحین ِ هر روز ِ نمازم

رگ و پی ِ قلبم دارد پاره می شود. چشمهایم در هروله مدام اند میان پرچم و صحن مطهری که اربعین امسال جاروکشی ِ آستانش فخر ِ تمامی عمرم شده است ...

و حالا این دل زمینی ‫ام با همان بهت و حیرانی، رفعت ِ حضور بر خاک آستانش را هنوز در کوچکی ِ دنیازده ‫اش نظاره‫ گر است که خود را رو به روی پرچم بارگاهش می بیند ... 

دارند پرچم را به مشهدالرضا (ع) می برند.

دلم از پرچم کَنده نمی شود.. اما زمان به وقت دنیا کوتاه است و دیر! باید بروم.

دلم را می گذارم کنار پرچم که با کاروان برود و «خود» از مسجد بیرون می روم...

با کاروان با ماه من محمل به محمل می رود

سرگشته از پی آه ِ من، منزل به منزل می رود ...

از درب مسجد بیرون می روم. یکی از اهالی کاروان دوان دوان به طرفم می آید و تربت کربلا را می گذارد در دست‏های خالی ام و می رود ...

همه عمر برندارم، سر ازین خمار مستی
که هنوز من نبودم، که تو در دلم نشستی...

 

۲ نظر ۱۰ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۳۱
مجید صحاف

ابزار هدایت به بالای صفحه