برندسازی در مسیر تمدن سازی
یک: برند یک اصطلاح مدیریتی است و در سیستمی که دارای ویژگی های مدیریتی است مطرح می شود. برند بیشتر در فضای فکری و فرهنگی غرب شکل گرفته و با کالا و مکانیزمهای عرضه و بازاریابی که همگی تابع اصول حاکم برای کالا و محصول است، نمود پیدا می کند. تسری این تفکر مادی نگر و گرایش به برند خاص در زندگی مردم به وفور است.
دو: برند در عرصه فرهنگی را اینگونه تعریف می کنند: مجموعه ای از ارزش ها که یاد و خاطره ای در ذهن افراد به جا می گذارد، به نحوی که منجر به توجه و گرایش به آن موضوع می شود.
بی شک امروز در شرایطی که با هژمونی فرهنگی غرب مواجه هستیم راه موفقیت برای ایجاد «فرهنگ مقتدر»، گفتمان سازی و فرهنگ سازی از طریق نفوذ در ذهن آحاد جامعه است. امروز برندسازی و مشتقات آن مانند تصویرسازی، ستاره سازی و امثالهم، مبین اصلی ترین مکانیزم های فعالیت فرهنگی موثر است. ساده انگارانه است اگر از ظرفیت مفهوم برند و برندسازی فقط برای فلان محصول فرهنگی استفاده کنیم.
«برندسازی می تواند اثر تمدنی داشته باشد. افرادی که مخاطبان متعهد یک برند خاص قرار میگیرند، از طریق آن خود را با سایرین متمایز می کنند. برندها و استفاده از آن، مراکز ثقلی هستند که افراد از طریق آنها از سایرین جدا می شوند. برندها، کلیدواژگان سبک های متفاوت زندگی هستند. استفاده از یک نوع و یک دسته محصول خاص معنایی بیش از استفادۀ صرف از آن محصول دارد و نمایان گر خلقیات، عادت واره ها و دلبستگی هایی است که برای مصرف کننده (آگاهانه یا ناآگاهانه) اهمیت دارند.»[1]
سه: یکی از الزامات مهندسی تمدن اسلامی، مفهوم سازی در این افق است. یعنی بر اساس نظام ارزشی خاص خود به گونهای مفهومسازی کنیم که هم بتواند منجر به خلق و توسعه سپهرواژگانی دراین زمینه شود و هم در رویارویی با مفاهیمی باشد که در مصادره تفکر غرب است. [2]
یکی از لایه های معرفتی برای شکل گیری تمدن اسلامی «دستیابی به الگوها، مدل ها و ساختارها جهت جامعه پردازی است که از یک سو مبتنی بر معیارهای علمی و از سوی دیگر، مبتنی بر شرایط و وضعیت حیات اجتماعی جهت رسیدن به وضعیت مطلوب است»[3]
از سویی در مسیر تمدن سازی نوین اسلامی، لازم است در حوزه فرهنگ تخصصی و بالاتر از آن در حوزه علوم انسانی با بومیسازی مفاهیم و مصداق یابی های ارزشی برای مفاهیم و مقولاتی که با تفکر غرب شناخته شده اند، بستر لازم را برای پذیرش های اجتماعی و تحقق این تمدن فراهم کنیم.
و آخر و شاید بیارتباط با مطالب فوق اینکه:
در مسیر تمدن سازی نوین اسلامی، ساحت قلم و اندیشه ارزش والایی دارد. هیهات که به حب و بغضهای شخصی آلوده شود؛ که دو آفت دارد:
یکی اینکه اگر نقد به حق هم باشد، چون آلوده به غرضورزیهای شخصی است، نه شنیده می شود و نه اصلاح کننده است.
دو اینکه قلم در جوهردان حب و بغض فرو بردن و فرد و اطرافیان و هرآنچه به ایشان منصوب و منسوب است را به هر بهانهای با برندهترین کلمات و بدترین الفاظ سیاهنگاری کردن، نه در سیره و صورت دین است ـ اگر متشرع باشیم ـ، و نه زیبنده ناقدی که قطعا دغدغه اصلاح نیز دارد. چنین ناقدی مبتلا به این درد، اساسا نمی تواند نسخه شفابخشی بچشید و باید خطاب به او گفت: یک قدم بر خویشتن نِه و آن دگر در کوی دوست...
برخی مطالب کانال تلگرامیام در خصوص برندسازی در مسیر تمدن سازی را در لینکهای زیر می توانید بخوانید.
https://telegram.me/msahaf/142
https://telegram.me/msahaf/156
https://telegram.me/msahaf/158
https://telegram.me/msahaf/168
https://telegram.me/msahaf/173
[1] . «برند فرهنگی»، محمدرضا زائری؛ در: http://hvasl.ir/node/3967
[2] . ر.ک: یادداشت محمدمهدی سالاری با عنوان «جایگاه واژهسازی و نهادسازی در تاسیس تمدن بزرگ اسلامی» منتشر شده در: http://farsi.khamenei.ir/others-article?id=23036
[3] . جمالی، مصطفی (1393)، «مفهومسازی، فرهنگسازی و ظرفیتسازی برای تحقق تمدن اسلامی» در فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا، ش ۱۱ و ۱۲، پاییز و زمستان
متاسفانه شما چوب مشاور بودن دبیرکل را می خورید این نامهربانی ها بخاطر این است که شما از نزدیکان دبیرکل هستید دریغا که از سوی ایشان هم مورد بی مهری و ناسپاسی قرار گرفتید.
عمیقا از این موضوع ناراختیم.
اللهم اصلح کل فاسد من امورالمسلمین. آمین یا رب العامین