یادداشتی بر یک تقریظ؛ به بهانه رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب «دختران آفتاب» :: تجربه عقلی

تجربه عقلی

دغدغه های فرهنگی

تجربه عقلی

دغدغه های فرهنگی

تجربه عقلی
کانال تلگرام
  • ما و حاج قاسم

    یک:
    حاج قاسم رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین...
    اما باید بلند شویم و خودمان را جمع و جور کنیم و برای تحقق مقصود و هدف حاج قاسم آماده شویم.
    باید مبانی فکری، عملی و اخلاقی سردارمان را به عنوان انسان طراز انقلاب اسلامی احصا کرده و نشر دهیم.
    خون بر زمین ریخته حاج قاسم، گام اول از گام دوم انقلاب است. جوان مومن انقلابی باید در گام دوم انقلاب این مبانی را چراغ راه خود قرار دهد.
    انواع قالب‎های فرهنگی، هنری و رسانه‎ای باید در اختیار تولید و نشر این مبانی باشند.
    حاج قاسم چهره ای بین المللی بود. در همین سه چهار روز رسانه‎ های غربی تلاش کرده اند و میکنند تا چهره ای وارونه از حاج قاسممان به خورد مخاطبانشان دهند. هرچند که بر این زبونان و سفلگان حرجی نیست چرا که دنیا وارونه آخرت است...
    لذا راهبرد مدنظر 1.احصا مبانی فکری، عملی و اخلاقی سردار، 2.تعیین نظام موضوعات با نگاه به گام دوم انقلاب، 3.تعیین قالب‎های فرهنگی هنری و رسانه ای برای موضوعات و مبانی احصا شده، 4. تولید به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی است.

    دو:
    کودک در گام دوم انقلاب جایگاه ویژه ای دارد. تفصیل این نسبت بماند برای بعد که به وقتش خواهم گفت.
    یکی از کارویژه های فرهنگی، هنری و رسانه ای پرداختن به رابطه حاج قاسم با فرزندان شهداست.
    تولیدات باید برای دو سطح مخاطب کودک و بزرگسال باشد. شتابزدگی کیفیت را پایین می آورد. این چند روز دیدم پوسترها و تصویرسازی‎های کارتونی در این خصوص انجام شده است. هرچند این تلاشها جای تقدیر دارد اما از سطح کیفی مطلوبی برخوردار نبودند. حاج قاسم کم تصویر با کودکان ندارد. در وهله اول از همان تصاویرباید الگوبرداری کرد و در مراحل بعد به تولیدات مفهومی پرداخت. برای قالب‎های دیگر هنری فرهنگی و رسانه ای نیز همینطور.

    سه:
    بنده به واسطه فعالیت رسانه ای و در اختیار داشتن رسانه آمادگی دارم زیرساختهای لازم برای تولیدات رسانه ای پیرامون سردار شهیدمان حاج قاسم سلیمانی را در اختیار عزیزان رسانه ای قرار دهم.

آپارات
   
   
   
آخرین نظرات
  • ۲۱ آبان ۰۳، ۱۳:۳۵ - امام زمان
    کصکش
  • ۱۱ دی ۹۵، ۰۷:۲۹ - حامد
    👍
توئیتر
قفسه
  • کفش باز

    نوشته‌ی فیل نایت، ترجمه مریم علیزاده


آرشیو قفسه

طبقه بندی موضوعی

شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۶ ق.ظ

۲

مجید صحاف

شاید ذهنِ  مستهلک و مستحیل در انواع و اقسام شبکه‌های اجتماعی مجازی، اجازه ندهد  که کتاب 480 صفحه‌ای، آن هم در قطع وزیری را دست بگیریم و بخوانیم.[1] اما کافی است به این ذهن درگیر در عادات و روزمرگی‌های فضای مجازی، رو ندهیم و با حوصله دو فصل اول آن را بخوانیم. بسیاری از شبهات و پرسش‌هایی در خصوص مسائل زنان که مبتلابه جامعه امروز ماست، مطرح می‌شود و خواننده را برای شنیدن پاسخ‌ها کنجکاو می‌کند. هم خواننده‌ای که با نگاه فمنیستی و ظلمِ همواره به زنان، کتاب را می‌خواند و هم مخاطبی که در عین قائل بودنِ قدر و ارزش برای جایگاه زن، در ذهن پرسش‌ها و شبهاتی دارد؛ هم معلم و استادی که هر روز در معرض بارانی از سوالاتی از این جنس از سوی  دانش آموزان و دانشجویان خود است؛ و هم مادر و پدری که در برابر پرسش فرزند خود به دنبال پاسخ‌هایی ملموس و عینی هستند.

 

کمی درباره «دختران آفتاب»

«دختران آفتاب» نثری داستان‌گونه با درونمایه پاسخ به پرسش‌ها و شبهات گوناگون در باب مسائل زنان، نقش اجتماعی آنها و جایگاه و قدر و منزلت مادر و زن بودن در خانواده و اجتماع است.

پردازش داستانی اثر در قالب پاسخ به شبهات و پرسش‌هایی درباره کنوانسیون زنان (ص 99)، زن در غرب (ص103)، فمینسیم و جنبش زنان (ص112)، زن در اسلام (ص130)، قضاوت و حکومت زن (ص170)، ارث (ص174)، شهادت و دیه (ص177)، نقصان عقل (ص180)، تعدد زوجات (ص217)، تنبیه زنان (ص237)، کار در منزل (ص240)، طلاق (ص243)، اشتغال (ص270)، همسران نمونه(ص293)، تفاوت‎های زن و مرد (ص330)، حجاب (ص246)، حیا (ص363)، ارتباط دختر و پسر(ص375)، عرف برخورد (ص391)، اقسام ارتباط (ص400) و نمونه‎های راستین زنان (ص428) مخاطب را از اصل قصه دور نمی‎کند و به آهنگ داستانی آن آسیبی نمی‎رساند.

اینکه زن پیش از جنسیت، دارای انسانیت و کرامت است و زن بودن مانعی در مسیر پیشرفت اجتماعی و کسب مراتب و کمالات انسانی نیست، اینکه از رهگذر تفاوت‎های زن و مرد است که زن نقشی تاثیرگذار در خانواده و اجتماع دارد، اینکه عدم تساوی حقوقی و تکالیف مالی، راهکار اسلام را به راهکاری عادلانه در مقایسه با نظام برابرجویانه فمنیستی تبدیل کرده است، اینکه سلامت و صلابت انسان‎هایی در طول تاریخ، که از دامان مادری پر مهر که فضیلت‎های معنوی را با عواطف و احساسات مادرانه در جان و روح او ریخته است، از تاثیر رسالت ناب مادری است؛ اینکه در تفکر توحیدی، سلامت نسل، سلامت نفس، سلامت عقل و دین، پیوندی ناگسستنی با توان قابلی و فاعلی مادر دارد و بسیاری مباحث دیگر، نکاتی است که به خوبی در قالب بحث‎ها و کشمکش‎های مباحثه‎ای میان شخصیت‎های داستان، برای مخاطب تبیین می‎شود.

ناگفته نماند سه نویسنده این اثر، هم از توانایی‌های قلمیِ خود در پردازش مسائل زنان در قالب داستانی و هم از اشراف نظری و علمی خود برای ارائه پاسخ‌هایی تحلیلی و مستند، به خوبی بهره ‌برده‌اند.

از جمله ویژگی‎های این کتاب ارائه مستنداتی از شخصیت‎ها و متفکرین‎ مختلف و کتاب‎های متفاوت در قالب بیان شبهه و یا پاسخ به پرسش است. شخصیت‎هایی چون استاد شهید مرتضی مطهری، علامه طباطبایی، علامه جعفری، آیت‎الله جوادی آملی و ... و کتاب‎هایی چون «جنس ضعیف»، «مسئله حجاب»، «نامه‎های فهیمه»، «خطبه فدکیه»، «جنگ علیه زنان» و ... توسط شخصیت‎های داستان، منبع استناد قرار می‎گیرند و بحث‎های مخالف و موافقی که در باب یک موضوع میان دختران شکل می‎گیرد، هم فضا را از یک سویه نگری خارج می‎کند، و هم ‌به پویایی روند داستان کمک می‎کند و هم اینکه مخاطبانِ به قضاوت نشسته درباره کمّ و کیف پاسخ‎ها را که دارای تفکرات متفاوتی هستند، با دیدن این عدم یکسو‎نگری و شبهه افکنی‎های بی‎مهابا، به صداقت قلم نویسنده و باورپذیر و حقیقت‎گو بودن ِ متن، می‎رساند.

 

استاد؛ آشنای بی‌نشان

ماجرا از یک اردوی زیارتی شروع می‎شود. نه؛ قبل‎ترش از کشمکش خانوادگی راوی داستان (مریم) با خانواده‎اش. مادری که بازیگر سینماست و به قول خودش «نمی‎توانم با آبرو و حیثیت کاری‎ام بازی‎کنم!» و می‎خواهد به همسرش بفهماند که «منم وجود دارم، منم "هستم"، منم برای خودم شخصیت دارم». این می‎شود که راوی داستان برای رهایی مقطعی از خانه‎ای که مادری در آن نیست و پدر هم «یا در کار است و یا در تفریح»، ساک سفر می‎بندد و با ماجراهایی عازم اردوی زیارتی مشهد می‎شود.

فاطمه مسئول اردوست. دختری به غایت مهربان، فکور، دوست‎داشتنی، بامطالعه و دارای اشراف به مباحث نظری و آراء شخصیت‎ها و متفکرین در خصوص زن و مسائل او. در برخی بحث‎ها و پرسش‎ و پاسخ‎ها، فاطمه با سوالات و شبهاتی که مطرح می‎کند، نقش هادی و تبیینگر دارد. او گاهی در خلال بحثها با ارائه نظریاتی از «استادش» ـ که هیچ گاه، حتی با اصرار دختران اردو به دلایلی که بعد در نامه‌ای خطاب به «استاد»، عنوان می‌کند،  از او نامی نمی‎برد ـ‎ ، پاسخ‌هایی جامع و قاطع و قانع‌کننده ارائه می‌دهد، بگونه‎‎ای که  خواننده را نیز برای شناخت این «استاد»  ترغیب می‎کند.

نمی‌دانید چه درد و زجری را تحمل کردم که در این چند روز که هرگاه و در هر بحثی به فراخور، کلامی از شما را به شهادت گرفتم همه را قانع کرد و مشتاق، اما من هیچ نام یا نشانه‌ای از شما نیاوردم... حاشا که من به فکر نام و آبروی خود باشم! خود و خدایتان می‌دانید که من فقط نگران بودم مبادا با آوردن نام شما، همه این حرفها بر زمین بماند! مبادا با بی‌اعتنایی آنها، هدف شما از گفتن این سخن‌ها که بازخوانی مجدد هویت زنهای مسلمان ایرانی بود، به نتیجه نرسد....

اما خواننده باذکاوت با خواندن نظرات استاد و همچنین آخرین نامه فاطمه به استادش («نامه‎هایی که هیچ‎گاه پست نشدند»)، او را خواهد شناخت. به عنوان مثال فاطمه در زمینه پرسش و پاسخ‎هایی در باب فمنیسم و بخشی از کتاب «جنس ضعیف» که توسط یکی از دختران مطرح می‌شود، یکی از جملات استادش را بیان می‌کند که از روی همین جمله می‎توان به کیستی این «استاد» فرزانه پی برد: «در مورد مسئله زن این ما نیستیم که باید از موضع خودمان دفاع کنیم، این فرهنگ منحط غرب است که باید از خودش دفاع کند.»

فاطمه در آخرین نامه خود به «استادش» که این بار با سنت‌شکنی او را «پدر» خطاب می‌کند، می‌نویسد:

پدر عزیزم!

... حرفهای شما روشنگر و دلنشین است. نه برای من ِ عاشق و شیدای شما، که برای هر جوان حق جو و حق طلبی که بی‌هیچ پیش‌زمینه‌ای از شما، حرفهایتان را بشنود.... دل، اگر دل باشد و آن کس اگر طالب حق و حقیقت باشد، چنین سخنی او را بر می‌خیزاند، می‌جهاند و به او بال پرواز می‌دهد.

اما... اما به شرطی که نامردان و بی‌صفتان، فضا را غبارآلود و کِدر نکرده باشند، یعنی صاحب آن سخن را تخریب نکرده باشند که اگر اینگونه شد، دیگر کسی سخن حق را به دست نخواهد آورد...

پدر مظلومم!

کاش همه این جوان‌ها سعادت این را داشتند که یک بار اما از نزدیک و در محفلی خصوصی شما را ببینند. آن‌گاه می‌توانستند از نزدیک ببیند که شما سختید چون صخره؛ و نرم و لطیف هستید چون ابریشم. یقینا صدای پدرانه‌تان دلشان را می‌لرزاند و آرام می‌کرد...

 

آخر داستان؛ رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

داستان به آخر که نزدیک می‌شود، بحثی با موضوع زن وهب، شهیده کربلا میان فاطمه و مریم و درحرم امام رضا(ع) شکل می‌گیرد..

فاطمه: صرف نظر از همراهی با امام حسین(ع) و در رکاب ایشون بودن، سعادت شهید شدن، موقعتیه که کمتر نصیب زن‌ها میشه؛ خیلی کم... 

مریم: فکر می‌کنی کدومش مهمتره؟ شهید شدن یا در رکاب امام حسین بودن؟

فاطمه: اصلا شهید شدن فقط در رکاب امام حسین(ع) معنی می‌ده....

بحث که تمام می‌شود، فاطمه شروع می‌کند به خواندن زیارت عاشورا. فاطمه، فاطمه روزهای گذشته نیست. زیارت عاشورا طول می‌کشد. مریم از فاطمه جدا می‌شود و به طرف کفشداری می‌رود.صدای مهیب و هرم گرما مریم را مات و مبهوت می‌کند. به بالای سر فاطمه می‌رسد. الحمدالله؛ فاطمه سالم است. اما گرمی و خیسی پهلوی فاطمه حکایت دیگری است... السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)..... و چادر خونی فاطمه را روی صورتش می‌کشند ...

در شب عاشورا، بمب‌گذاری در حرم امام رضا(ع)، فاطمه را به همسر شهیدش علی ملحق می‌کند.

***

این مجال، فرصتی برای نقد عنوان و طرح روی جلد کتاب نیست.اما عجالتا باید گفت خورشید، حقیقتِ هویت و ماهیت  واقعی زن است که در پس فضای غبارآلود و ابرهای تیره‌ی شبهه‌ پنهان است. و آن لکه خون نقش بسته بر تصویر جلد این کتاب، فاطمه و فاطمه‌هایی هستند که فاطمی زن بودند، همسر بودند، مادر بودند، که فاطمی بشیر و نذیر بودند و در راه اعتقاد و هدفشان، خون دادند.

 

چرا تقریظ؟

امروز فرهنگ، خاکریز مهم انقلاب اسلامی است و شاید تعبیر خاکریز چهارراه خندق، بهترین و رساترین تعبیر برای فرهنگ باشد. خاکریزی که از هر سو مورد هدف و هجوم ِ معارضه‌های مهاجمان و ستیزه‌گران است. خاکریزی که متاسفانه در عرصه‌های مختلف سینما، تلویزیون، تئاتر، موسیقی، کتاب وکتابخوانی، دفاع مقدس و... راه نفود آن ترمیم نشده است.

نیک می‌دانیم و بر هیچ فردی ـ با هر نوع تفکری ـ پوشیده نیست که مقام معظم رهبری، الگوی منحصر به فرد کتابخوانی و کتاب‌دانی است. فردی که بیش از هر شخص دیگر، شأنیت و صلاحیت کافی و وافی برای صحبت از کتاب و کتابخوانی دارد. این شأنیت و صلاحیت نه به این دلیل است که او رهبر یک کشور و ولی‌امر جهان اسلام است؛ نه. ـ که البته در اینجا این وجه در درجه دوم قرار دارد ـ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ، بلکه به دلیل همان دو ویژگی است؛ یعنی کتابخوان و کتاب‌دانِ حرفه‌ای بودن.  و حال در عرصه کتاب و کتابخوانی، نقریظ‌نگاری رهبر انقلاب بر کتاب‌هایی با موضوعات خاص را می‌توان حاکی از نفوذپذیر بودن خاکریز از این بخش دانست. رویه‌ای هدایتگرانه که اولا مسئولان و مدیران فرهنگی را متوجه ثقل خلاء‌های فرهنگی می‌کند و ثانیا جامعه را به سمتی می‌کشاند که مشتاق خواندن این کتاب‌ها شوند.

تاکنون اغلب تقریظات منتشرشده‌ی رهبری بر آثار دفاع مقدس بوده است. تقریظاتی که می‌توان با نگاهی سلبی و ایجابی آن را تفسیر و تعبیر کرد؛ پادزهر برای آنان که تصور می‌کردند و می‌کنند دفاع مقدس تنها هزینه‌ای هشت ساله بود برکشور و باید آن را به دست تاریخ سپرد و دوران این حرفها تمام شده است، و هدایتگر برای جامعه‌ای که نیازمندِ الگوهایی است از جنس آدم‌های آسمانی اما با معیارهای محسوس زمینی. اما امروز شاهد تقریظی متفاوت در موضوعی خاص هستیم. تقریظ بر کتابی با موضوع مسائل زنان و عفاف و حجاب.

مسائل زنان، خاصه کرامت و شخصیت انسانی زن و بحث عفاف و حجاب در جامعه همواره از یک سویه نگری، سیاست‌زدگی، عدم استفاده از شیوه‌ها و ابزارهای موثر در فرهنگسازی و در کل از عدم وجود یک نظام واحد فرهنگی رنج برده است.

نهادینه‌سازی (تعمیق) مفاهیم و عناصر دخیل در مسائل زنان، گفتمان‌سازی و گسترش فرهنگ (ترویج) و حفظ و نگهداری از باورهای ترویج شده (تحفیظ) در این خصوص، بدیهی‌ترین مراحل مواجهه با یک موضوع فرهنگی به طور عام و مسائل زنان به طورخاص است.

اما ما بی‌آنکه تلاشی در پاسخ به پرسش‌ها و شبهات مطروحه در این حوزه داشته باشیم و بی‌آنکه به اغنای مخاطب و عمق بخشیدن به باورها و گذر از آگاهی‌های سطحی به لایه‌های زیرین حقیقت مفاهیم همت بگماریم، به سراغ مرحله دوم می‌رویم و با ابزاری که به دلیل نقصان در مرحله اول، بدل به ابزار سلبی‌شده‌اند، سعی در ترویج موضوعی را داریم که هیچ اغنای خاطری برای جامعه هدف نداشته و نخواهد داشت. و بماند که اصلا به مرحله تحفیظ نمی‌رسیم.

این خلاء فرهنگی در موضوع مسائل زنان و حجاب و عفاف همواره مورد توجه رهبر انقلاب بوده است. چه آنکه به عنوان مثال در تحلیل محتوای سومین نشست اندیشه‌های راهبردی که با موضوع زن و خانواده برگزار شد، بیانات معظم‌له در جهت تبیین عناصر و مفاهیم مسائل زنان بوده است:  فوق‌العادگی نگاه اسلام به زن، اشتغال زنان، ازدواج، نقش متقابل زن و مرد، تفاوت‌های مرد و زن، حضور اجتماعی زنان، نقش همسری، نقش مادری و ...

مع‌الوصف شناخت ابزارهای مناسب و شیوه‌ها و قالب‌های موثر و کارآمد از گام‌های نخست برای نهادینه‌سازی و تعمیق باورها نسبت به یک موضوع است. حال آنکه با تحلیل ابزارها و روش‌های عرضه و انتقال پیام‌های فرهنگی به مخاطبان، تنها کتاب رسانه‌ای در جهت ماندگاری و تعمیق پیام در اندیشه مخاطب است. کتاب «دختران آفتاب» نیز علاوه بر ماهیت رسانه‌ای خود، به لحاظ محتوایی کتابی در جهت عمق بخشید به مفاهیم حوزه زنان و بحث عفاف و حجاب است. از همین رو علاوه بر بُعد ترویجی و مشوقانه تقریظ رهبری براین کتاب، می‌توان آن را تقریظی استراتژیک و انگشت راه‌نُمای رهبری به سوی خلاء فرهنگی حوزه زنان دانست.

 

 

منتشر شده در خبرگزاری مهر

 

مطلب مشابه:رمزگشایی نامگذاری سال در بیانات رهبر حکیم انقلاب

 
 

پی‌نوشت‌ها


[1] گفتنی است این یادداشت بر آن نیست که جنبه‌های فنی و داستانی این کتاب را بررسی کند و ارزیابی آن برعهده اهل فن خواهد بود؛ بلکه صرفا محتوای کتاب که مورد توجه رهبر حکیم انقلاب بوده است، هدف این نوشتار می‌باشد.

نظرات (۲)

سلام
خیلی به دل نشست
ممنون
سلام
قلم زیبایی دارید اشراف شما بر ادبیات ستودنی است.
اشتیاق من برای خواندن این کتاب دو چندان شد.
با سپاس

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ابزار هدایت به بالای صفحه