🔻یک:
اصولا وقتی شناخت نسبت به یک مقوله اندک باشد، نوع مواجهه با آن به طرز طنزآمیزی تنزل میکند:
مانند نوع مواجهه یکی از نهادها با بشقابک های خانمانسوز ماهواره!
به قول سید مرتضی آوینی در کتاب رستاخیرجان (صص 128 و 129):
... ماهواره دارد می آید ... تکلیف ویدئو را آن وقت می بایست روشن می کردیم که ویدئو شهرهای کشور ما را تسخیر نکرده بود... ما باید بدانیم در چه دنیایی زندگی می کنیم و با توجه به این واقعیت ها، راههایی برای حفظ فرهنگ خودمان و مبارزه با غرب پیدا کنیم. با فرار کردن و انزوا گرفتن و دیوار به دور خود کشیدن که مسئله ما حل نمی شود...این واکنش تا آنجا سازگار است که بتوان از منطقه خطر فاصله گرفت. وقتی طوری در محاصره خطر واقع شویم که دیگر امکان فرار کردن وجود نداشته باشد، باید جنگید و محاصره را شکست...
🔘 و یا به مانند گشت های ارشاد و ماجراهای خودش و یا به مانند اوضاع و احوال عرصه ی حوزه کتاب و کتابخوانی، از نشر کتاب گرفته تا ممیزی و توپ را در زمین دیگران انداختن هایِ معهودِ مدیرانش!
🔻دو:
آمار و ارقام و گزارش ها و نمودارهای مدیران، ظاهری پرطمطراق از اقدام و عمل ِ به هنگام را در عرصه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نمایان می کند، حال آنکه آنچه در زیرپوست جامعه در حال وقوع است و مردم آن را حس می کنند، با بیلان کاری مدیران تفاوت های قابل تاملی دارد.
✅ این می شود که رهبر انقلاب از ولنگاری فرهنگی می گویند. این می شود که فکر کردن به حوزه کتاب و کتابخوانی، قلب ایشان را به درد می آورد...
🚫 دمای حسی و واقعی و ملموسِ جامعه با دمای ایستگاههای هواشناسی مدیران در عرصه های فرهنگی و اجتماعی فاصله عمیقی دارد؛ و به نظر می رسد تا سیاست زدگی و تعصبات کورکورانه حزبی و جناحی از «اقدام و عمل» مدیران فاصله نگیرد، حال و هوای عرصه های مختلف جامعه مان خوب نمی شود...