ارزشیابی و یافتن کتاب‌های مفید :: تجربه عقلی

تجربه عقلی

دغدغه های فرهنگی

تجربه عقلی

دغدغه های فرهنگی

تجربه عقلی
کانال تلگرام
  • ما و حاج قاسم

    یک:
    حاج قاسم رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین...
    اما باید بلند شویم و خودمان را جمع و جور کنیم و برای تحقق مقصود و هدف حاج قاسم آماده شویم.
    باید مبانی فکری، عملی و اخلاقی سردارمان را به عنوان انسان طراز انقلاب اسلامی احصا کرده و نشر دهیم.
    خون بر زمین ریخته حاج قاسم، گام اول از گام دوم انقلاب است. جوان مومن انقلابی باید در گام دوم انقلاب این مبانی را چراغ راه خود قرار دهد.
    انواع قالب‎های فرهنگی، هنری و رسانه‎ای باید در اختیار تولید و نشر این مبانی باشند.
    حاج قاسم چهره ای بین المللی بود. در همین سه چهار روز رسانه‎ های غربی تلاش کرده اند و میکنند تا چهره ای وارونه از حاج قاسممان به خورد مخاطبانشان دهند. هرچند که بر این زبونان و سفلگان حرجی نیست چرا که دنیا وارونه آخرت است...
    لذا راهبرد مدنظر 1.احصا مبانی فکری، عملی و اخلاقی سردار، 2.تعیین نظام موضوعات با نگاه به گام دوم انقلاب، 3.تعیین قالب‎های فرهنگی هنری و رسانه ای برای موضوعات و مبانی احصا شده، 4. تولید به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی است.

    دو:
    کودک در گام دوم انقلاب جایگاه ویژه ای دارد. تفصیل این نسبت بماند برای بعد که به وقتش خواهم گفت.
    یکی از کارویژه های فرهنگی، هنری و رسانه ای پرداختن به رابطه حاج قاسم با فرزندان شهداست.
    تولیدات باید برای دو سطح مخاطب کودک و بزرگسال باشد. شتابزدگی کیفیت را پایین می آورد. این چند روز دیدم پوسترها و تصویرسازی‎های کارتونی در این خصوص انجام شده است. هرچند این تلاشها جای تقدیر دارد اما از سطح کیفی مطلوبی برخوردار نبودند. حاج قاسم کم تصویر با کودکان ندارد. در وهله اول از همان تصاویرباید الگوبرداری کرد و در مراحل بعد به تولیدات مفهومی پرداخت. برای قالب‎های دیگر هنری فرهنگی و رسانه ای نیز همینطور.

    سه:
    بنده به واسطه فعالیت رسانه ای و در اختیار داشتن رسانه آمادگی دارم زیرساختهای لازم برای تولیدات رسانه ای پیرامون سردار شهیدمان حاج قاسم سلیمانی را در اختیار عزیزان رسانه ای قرار دهم.

آپارات
   
   
   
آخرین نظرات
  • ۲۱ آبان ۰۳، ۱۳:۳۵ - امام زمان
    کصکش
  • ۱۱ دی ۹۵، ۰۷:۲۹ - حامد
    👍
توئیتر
قفسه
  • کفش باز

    نوشته‌ی فیل نایت، ترجمه مریم علیزاده


آرشیو قفسه

طبقه بندی موضوعی

پنجشنبه, ۱ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۵۲ ق.ظ

۰

ارزشیابی و یافتن کتاب‌های مفید

پنجشنبه, ۱ دی ۱۳۹۰، ۱۰:۵۲ ق.ظ

مصاحبه با نشریه زمانه

(هر مکتب در فرایند تکامل خود، با دیدگاه‌های مخالف و موافقی همراه است، بنابراین می‌کوشد از این میان، محصولی را به مخاطبان خود ارائه دهد که موجب بسط اندیشة آنان در آن مکتب گردد، و نیز با جلوگیری از نشر اندیشه‌های مخرب، سدَی در مسیر نفوذ و تخریب ایدئولوژی اصیل اسلامی باشد. ممیزی، به عنوان قانونی پذیرفته‌شده در جوامع علمی جهان، با نظارت بر آثار آمادة نشر، عهده‌دار این وظیفة خطیر در فرایند نشر کتاب است. بی‌شک تکامل و شفاف‌سازی قوانین ممیزی، موجب ارزشیابی و یافتن کتاب‌های مفید برای ارائه به بازار نشر می‌شود و راه  اعمال سلیقه‌ها را می‌گیرد. ازاین‌رو شایسته است قانونگذاران حوزة نشر و ممیزی، برای شفاف‌سازی و رشد قانون ممیزی، به‌طور مستمر و در دوره‌های مختلف زمانی به بازبینی مصوبات ممیزی بپردازند و نقطه نظرات اندیشمندان بزرگ جهان اسلام، به‌ویژه مقام معظم رهبری را هرچه بیشتر در آن لحاظ کنند.)

آنچه بیان شد، بخشی از موضوعات مطرح شده در گفت‌وگوی ما با آقای مجید صحاف، از صاحبنظران و فعالان حوزة نشر کشور است. او در ادامة گفت‌وگو با اشاره به اهمیت، معرفی آثار مفید به مخاطبان و قابل دسترس نمودن هرچه بیشتر کتاب برای مردم به نقد، به سیاسی قلمداد کردن ممیزی اشاره کرده و با رد آن، به تفاوت‌های میان سانسور و ممیزی اشاره نموده است.

 

جناب آقای صحاف برای ورود به بحث گفت‌وگو را از تعریف و برداشت شما دربارۀ ممیزی آغاز کنیم.

دراین‌باره نخست باید توضیح دهم که بهترین کارشناسی که توانسته است در این سی سال پس از انقلاب این بحث را به شکلی جامع بررسی کند مقام معظم رهبری است، به همین دلیل از نظر من باید قانون ممیزی و نیز دیدگاه‌های خودمان را در بحث ممیزی بر دیدگاه‌های ایشان منطبق کنیم. البته پیش از آغاز بحث باید بگویم که ممیزی پیشینه‌ای تاریخی دارد و این بحث در حوزه‌های گوناگون وجود داشته است. دلیلش هم بسیار آشکار است؛ زمانی که مردم یا جامعه‌ای بپذیرند که دولتی بر آنها حکومت کند یا آنها را مدیریت نماید، جدا از مباحث کلی دربارۀ مداخلۀ دولت، اغلب نظارت دولت در ادارۀ امور کشور را می‌پذیرند. اگر بخواهم از این نگاه وارد بحث شویم ممیزی بر سر مواد یا کارشناسی و نظارت در حوزۀ مواد غذایی وجود دارد و سیستمی هست که بر کیفیت و کمیت آن کالاها نظارت می‌کند و بعد اجازه می‌دهد که آنها وارد بازار شوند. در حوزۀ فرهنگ هم همین‌طور هست و سیستمی بر تولید کتاب، فیلم‌های سینمایی، موسیقی و ... نظارت می‌کند.

 

جوامعی که اسم خودشان را می‌گذارند جوامع لیبرال معتقدند که ایدئولوژی و مکتب باعث می‌شود پدیدۀ ممیزی تولیدات فرهنگی مطرح گردد. براساس این دیدگاه شما معتقدید آیا الزامات مکتبی سبب شده است که جامعه‌ای همچون جامعۀ ما بحث ممیزی را مطرح کند یا مصلحت اجتماعی؟

شاید این موضوع به بحث آزاداندیشی خیلی نزدیک باشد؛ یعنی اینکه هر کسی که صاحب فکر است می‌تواند فکرش را مطرح کند و در قوانین ممیزی هم این مسئله محدود نشده است. همین الان هم کتاب‌هایی در کشور ما چاپ می‌شود که در مقابل آن نقد آن هم منتشر می‌گردد که همین مسئله سبب شکوفایی فکر می‌شود. هدف ممیزی درست از نظر من جلوگیری از انتشار فکر غلط است؛ فکری که بی‌بندوباری و هرج و مرج فرهنگی را در جامعه رواج می‌دهد؛ برای مثال در داستان و رمان کاملاً واضح است که یک نفر می‌تواند تخیل خواننده را بگیرد و به نتیجه برساند؛ حالا چه آموزنده باشد و چه تفریحی، اما اگر این تخیل خواننده را به سمت انحراف جنسی ببرد، درست نیست باید ممیزی در اینجا وارد شود و مانع چاپ و انتشار این تخیل گردد.

 

چرا کتاب بیشتر موضوع ممیزی است و مجلات، روزنامه‌ها، فصلنامه‌ها و بسیاری از نشریات دیگر، که حتی تأثیرگذاری خیلی بیشتری در شکل‌گیری افکار عمومی و روحیات ملی دارند، چنین نیستند؟

به نظر من دلیل آن، ماندگاری و فرهنگ‌سازی بیشتر کتاب است و هر چیزی که ماندگاریش بیشتر باشد اهمیتش هم بیشتر است. شاید به یک کتابی که الان در سه‌هزار نسخه منتشر شده است هفتاد، هشتاد سال بعد رجوع شود. افزون بر این در کتاب، به خاطر بخش‌بندی و شروع و پایانی که هر کتاب باید داشته باشد، یک موضوع تقریباً به شکل جامع‌تری بررسی می‌گردد، اما در نشریات به خاطر تنوع مطالب شاید نشود به اندازۀ یک کتاب بر روی یک موضوع کار کرد؛ درواقع ساختار نشریه اجازۀ چنین کاری را نمی‌دهد. ازاین‌رو اهمیت کتاب در حوزۀ ممیزی نسبت به نشریه بیشتر است.

 

به نظر می‌رسد با رواج کتاب‌های الکترونیک شاید زمانی ممیزی کتاب، همراه خود کتاب فراموش شود و از موضوعیت خارج گردد؛ به ویژه زمانی که به وسیلۀ رایانه‌های شخصی کوچک بتوان به سرعت با کتابخانه‌های دیجیتال دنیا ارتباط برقرار کرد. در آن صورت است که دیگر کسی به کتاب فیزیکی کلاسیک مراجعه نمی‌کند و ممیزی کتاب هم عملاً از دستمان خارج می‌شود.

به نظر من الان هم وضع به همین شکل است؛ یعنی شما می‌توانید کتابی را بنویسید و آن را از طریق ایمیل برای دوستانتان بفرستید و آنها هم آن کتاب را برای دوستان دیگرشان ارسال کنند. در این صورت دیگر نظارتی بر انتشار مطالب شما وجود نخواهد داشت، مگر اینکه شما بخواهید آن را به یک محصول ملموس تبدیل کنید. در آن زمان است که وزارت ارشاد بر آن نظارت خواهد کرد. منشأ این کار به همان فرهنگ‌سازی نکردن در حوزۀ نشر بازمی‌گردد. به نظر من اگر این فرهنگ‌سازی به درستی انجام شود، دیگر نیازی نیست که بر تولیدات ناشران رسمی نظارت گردد؛ آن هم با توجه به هزینه‌هایی که ممیزی کتاب برای دولت دارد. درحال‌حاضر نیز بسیاری از ناشران رسمی هیئت علمی دارند که بر مراحل تولید کتاب نظارت می‌کنند و ازهمین‌رو دیگر نیازی نیست وزارت ارشاد کتاب‌های این ناشران را ارزشیابی کند، بلکه باید به آن سمت برود که این همه هزینۀ دولتی را صرف فرهنگ‌سازی در بخش انتشار الکترونیکی کتاب کند. البته براساس قانون آخری که شورای انقلاب فرهنگی تصویب و آن را ابلاغ کرد، در تخلفات نشر، ناشر است که مقصر شناخته می‌شود و ازهمین‌رو اوست که باید پاسخگو باشد. همین قانون دقت ناشران را در این قضیه بالا خواهد برد و سبب خواهد شد کم‌کم به آن وضع ایده‌آل برسیم. زمانی که در کنار این قانون فرهنگ‌سازی نیز شود ناشر به این موضوع توجه خواهد کرد که محصولی که قرار است منتشر کند و درواقع غذای روحی که دارد به خوردِ مردم می‌دهد مفید است یا نه و در صورتی که پاسخ منفی بود آن را منتشر نخواهد کرد.

 

در بحث ممیزی کتاب، مقام معظم رهبری بارها تأکید کردند که اعمال سلیقه نکنید. اعمال سلیقه چه تعریف، حدود و ویژگی‌هایی دارد و چگونه می‌توان از چنین کاری جلوگیری کرد؟

شورای عالی انقلاب فرهنگی در قانون یک سلسله کلیاتی را برای وزارت ارشاد مشخص کرده است. این وزارتخانه هم باید آیین‌نامه‌های داخلی را برای هر حوزه تبیین کند که تا آنجا که من اطلاع دارم این کار در وزارت ارشاد انجام شده و درحال‌حاضر در حوزۀ دین، روان‌شناسی و ادبیات این آیین‌نامه‌های داخلی موجود است. براساس این قانون، هنگام ممیزی کتاب یک نفر کارشناس براساس این آیین‌نامه‌ها مطالب آن کتاب را بررسی می‌کند و پس از آن فرد دیگری دوباره این کار را انجام می‌دهد. ازآنجاکه دو نفر به یک شکل فکر نمی‌کنند احتمال اعمال سلیقه در این کار کاهش می‌یابد. بااین‌حال سرانجام فرد سرگروه هم به کار آنها نظارت می‌کند تا در صورت اعمال سلیقۀ شخصی مانع از آن شود. در حالت دیگری هیئت نظارت کتاب‌هایی را که دربارۀ آنها اختلاف‌نظر وجود دارد و ممکن است هر کسی عقیدۀ شخصی یا برداشت خودش از قانون را در برگه‌های کارشناسی‌اش نوشته باشد بررسی می‌کند و دربارۀ آنها تصمیم می‌گیرد. البته هرچقدر که ارشاد آیین‌نامه‌های داخلی خودش را برای ارزیابی کتاب دقیق‌تر و مصداقی‌تر کند به‌طور قطع احتمال اعمال سلیقۀ شخصی هم کاهش می‌یابد.

به نظر می‌رسد قانونگذاران ما در این حوزه تمام ابعاد ممیزی کتاب را بررسی نکردند، اما زمانی که وزارت ارشاد در عمل با این خلأهای قانونی روبه‌رو شده و آنها را به قانونگذاران ارجاع داد، تلاش شد ضوابط نشر با تبصره شفاف و به‌روز شود.

 

وزارت ارشاد که متولی نظارت بر کتاب و نشر آن است، زیرمجموعۀ قوۀ مجریه به‌شمار می‌آید و به طور طبیعی هر دولتی که بر سر کار می‌آید سلیقه و گرایش و نظریه خاصی دارد که این مسئله دربارۀ کارشناسان و ممیزهای کتاب نیز صدق می‌کند؛ ازهمین‌رو احتمال اعمال سلیقه در این حوزه زیاد است و به نظر می‌رسد تا زمانی که ممیزی کتاب در حوزۀ وظایف قوۀ مجریه باشد، اعمال سلیقه‌ها ادامه خواهد داشت. نظر شما دراین‌باره چیست؟

در حوزۀ ممیزی، قانون را شورای عالی انقلاب فرهنگ، که مستقل از قوۀ مجریه است، تدوین می‌کند. در بحث انتخاب کارشناسان برای برعهده گرفتن مسئولیت ممیزی نیز باید گفت اگرچه وزارت ارشاد، که زیرمجموعۀ دولت است، این وظیفه را برعهده دارد، شورای نظارت باید به تأیید شورای عالی انقلاب فرهنگی برسد. شورای عالی انقلاب فرهنگی هم مجموعۀ مستقلی است که از فضای فکری دولت هیچ تأثیری نمی‌گیرد. در این بخش نیز اگر شورای عالی انقلاب فرهنگی نظارت خودش را دقیق‌تر و حرفه‌ای‌تر کند، زیرمجموعه‌های آن، یعنی شورای نظارت، هم قطعاً از آن تبعیت خواهند کرد، اما با وجود اینکه در اوایل سال 1389 این قانون جدید ابلاغ شده تا به حال شورای نظارتی معرفی نشده است؛ درنتیجه مجری، که همان وزارت ارشاد است، به دلیل فشار ناشران بر آن، براساس همان شیوه‌ها و معیارهای سابق بر انتشار کتاب‌ نظارت می‌کند. اگر شورای نظارت تشکیل ‌شود، کم‌کم مداخلۀ دولت در این حوزه به حداقل خواهد رسید. اگر شورای عالی انقلاب فرهنگی نظارت خودش را دقیق‌تر کند و از وزارت ارشاد بخواهد که زودتر اعضای هیئت نظارت را به آن معرفی نماید تا به تأیید این شورا برسند، بسیاری از مشکلات این حوزه و اعمال سلیقه‌ها برطرف خواهد شد؛ زیرا یکی از کارهای شورای نظارت این است که مصادیق را برای کارشناسان خوب تبیین کند.

 

شیوۀ داوری دربارۀ فیلم‌هایی که آکادمی اسکار انتخاب می‌کند به این شکل است که هر نسخۀ فیلم برای چند نفر داور در نقاط گوناگون دنیا فرستاده می‌شود. این داورها نمی‌دانند که داوران دیگر چه کسانی هستند. پس از مدتی همگی داوران هم‌زمان دیدگاه‌هایشان را دربارۀ فیلم به این آکادمی می‌فرستند که پس از بررسی این دیدگاه‌ها برندۀ جایزۀ اسکار انتخاب می‌شود. به نظر شما چنین فرآیندی را در مورد کتاب نمی‌شود اعمال کرد؛ برای مثال ادارۀ ممیزی هر نسخۀ کتاب را به کارشناس‌هایی که استاد دانشگاه و در زمینۀ موضوع کتاب خبره هستند بدهد و از آنها بخواهند در مدت زمان مشخص آن را بررسی کنند و دیدگاه‌های خود را دربارۀ آن مطرح نمایند؟

تا آنجا که من اطلاع دارم این شیوه درحال‌حاضر مدنظر قرار گرفته و در حوزۀ ممیزی کتاب اجرا شده است؛ برای مثال کتاب‌های حوزۀ موسیقی به معاونت هنری وزارت ارشاد ارسال می‌شود تا کارشناس‌های آن مرکز این کتاب را بررسی کنند یا کتاب در حوزۀ زنان به مرکز مطالعات زنان ریاست‌جمهوری فرستاده می‌شود و کتاب‌های دفاع مقدس به بنیاد حفظ و نشر آثار و ارزش‌های دفاع مقدس تا این مراکز کار بررسی آن را انجام دهند. البته تداوم این شیوه به همکاری تمام مراکزی وابسته است که کتاب‌ها برایشان فرستاده می‌شود. بعضی از افراد نیز خودشان به طور مستقل چنین شیوه‌ای را در پیش گرفته‌اند؛ برای مثال در حوزۀ نشر مجموعه آثار استاد مطهری، گروهی زیر نظر فرزند ایشان فعالیت می‌کنند که کار آنها ارزشیابی کتاب‌هاست. در کل به نظر بنده چنین شیوه‌ای بسیار مؤثر و مفید است و به همین دلیل باید بیش از پیش مدنظر قرار گیرد.

 

ممیزی کتاب از دیدگاه مقام معظم رهبری بیشتر بر حفظ اخلاق و هنجارهای روحی و اخلاقی استوار است. آن بحث‌های سیاسی، با وجود این، در ذهنیت جامعۀ ما بحث ممیزی مترادف با سانسور سیاسی در نظر گرفته می‌شود. نظر شما دراین‌باره چیست؟

براساس دیدگاه مقام معظم رهبری کتاب‌های خوب و مفید باید تبلیغ و معرفی شوند؛ کتاب‌هایی نیز که محتوا و نظریۀ نادرستی را مطرح می‌کنند، اما مطالعۀ آنها به شکوفایی تفکر در حوزۀ فلسفه، علوم اجتماعی و ... کمک می‌کند باید منتشر شوند؛ البته نقدش هم باید کار شود. این دیدگاه نشان می‌دهد که باب نظریه‌پردازی در کشور ما به وسیلۀ کتاب باز است. کتاب‌های دیگری هم وجود دارند که بیهوده و بدون مخاطب‌اند، اما جلوی نشر کتاب‌ها را هم نباید گرفت؛ چون ناظر اصلی مردم‌اند. بسیاری از ناشران گلایه می‌کنند که کتاب‌هایشان در انبار مانده است که دلیلش مخاطب نداشتن این کتاب‌هاست؛ زیرا آنها می‌توانند کتاب‌هایشان را معرفی بکنند و در اختیار مردم قرار دهند و دولت در این قضیه مقصر نیست. حالت چهارم کتاب‌هایی هستند که مضر و غیرمجاز قلمداد می‌شوند. این‌گونه کتاب‌ها انواعی دارند؛ یک دسته از آنها کتاب‌هایی هستند که موضوع‌های جنسی را مطرح می‌کنند. این مسئله بیشتر در رمان‌ها دیده می‌شود؛ دستۀ دیگر به تحریف وقایع یا تحریف ترجمه‌ها دست می‌زنند؛ برای مثال نویسنده‌ای با انگیزه‌های ضدانقلابی در شرح خاطره‌ای از دوران شاهنشاهی آن را به گونه‌ای بیان می‌کند که دیدگاهی نادرست و غیرواقعی از آن زمان به خواننده القا می‌کند؛ آن هم خواننده‌ای که در آن زمان نبوده است. شاید یکی از دلایلی که سبب می‌شود ممیزی کتاب را سانسور سیاسی بدانند همین مسئله باشد که به نظر من، این دو، مسئله‌ای مجزا از هم است؛ زیرا نویسندۀ این‌گونه کتاب‌ها به دنبال دروغ‌پراکنی برای رسیدن به اهداف سیاسی خود هستند. گروهی دیگر از کتاب‌ها، آنهایی هستند که هدف از نگارش آنها تفرقه‌انگیزی در کشور و براندازی نظام است. این کتاب‌ها هم غیرمجاز و مضر به‌شمار می‌آیند.

این مسائل مربوط بود به کتاب‌های مضر، اما ارزیابی‌ها فقط برای تشخیص کتاب‌های مضر نیست، بلکه کتاب‌های مفید نیز باید شناخته شوند. به نظر من وزارت ارشاد در بحث ممیزی فقط نباید بگوید که این کتاب بلامانع یا غیرقابل چاپ است، بلکه باید بگوید بلامانع و قابل انتشار و حمایت است؛ یعنی این وظیفۀ ممیزی است که کتاب‌های مفید و مؤثر را شناسایی کند و کمک نماید آن کتاب در تیراژ بالا چاپ شود.

 

به نظر شما ما در فرآیند بهره‌مند شدن مخاطب از کتاب، از مرحله‌ای که محقق کتابش را به پایان می‌رساند و آن را در اختیار ناشر قرار می‌دهد تا زمانی که به بازار می‌آید از نظر کیفیت، قیمت و سرعت نشر چه رتبه‌ای را در سطح جهانی داریم؟

به‌نظر بنده ما رتبۀ خوبی در این زمینه نداریم؛ زیرا در بحث اطلاع‌رسانی و شناسایی خلأها در حوزۀ کتاب مشکل داریم. درحال‌حاضر ناشران و مدیران فرهنگی ما برنامه‌ای برای تولید کتاب ندارند؛ یعنی آنها موضوع‌های گوناگون و کتاب‌های چاپ‌شده در هر زمینه را تقسیم‌بندی بکنند تا بدانند وضعیت نشر کتاب در هر حوزه چگونه است و چه خلأهایی وجود دارد تا در آن زمینه به چاپ کتاب دست زنند. این ضعف دربارۀ هر دو بخش ناشران، یعنی چه ناشران دولتی و چه ناشران خصوصی، صدق می‌کند؛ برای مثال بحثی در جامعه مطرح می‌شود، اما کتاب‌های مربوط به آن بحث دو، سه سال بعد وارد بازار می‌گردد؛ یعنی جامعه جلوتر از حوزۀ نشر حرکت می‌کند. اگر نقشه‌ای در این زمینه وجود داشت، این مشکل حل ‌شد.

یکی از ضعف‌های ما در این قسمت نبود نقشه‌ای مرتب و منظم برای همکاری ناشران با هم است؛ یعنی آنها با هم ارتباط‌ حرفه‌ای ندارند تا هر یک بخشی از مسئولیت برطرف کردن خلأهای موجود در حوزۀ نشر را برعهده گیرند تا کتاب‌های آنها مانند تکه‌های پازلی باشد که هنگام انتشار، پازل بازار نشر را کامل کند؛ البته اخیراً مجمع ناشران انقلاب اسلامی با این هدف تشکیل شده است که ناشران همسو با اهداف انقلاب را به این سمت ببرد. در صورت موفقیت این مجمع این مشکل در حوزۀ انقلاب اسلامی حل خواهد شد.

مشکل دیگری که در این زمینه وجود دارد ضعف در اطلاع‌رسانی است. اگر زمانی که نویسنده‌ای طرحی را برای پژوهش ارائه می‌دهد این موضوع اطلاع‌رسانی شود و پس از مدتی که کار پیش رفت، توضیح داده شود که محتوای کتاب چه مباحثی را دربرمی‌گیرد، نویسندۀ آن کیست، نوع پردازش چگونه خواهد بود، نقدهایی که دربارۀ این موضوع مطرح شده است چیست، و ... هنگام ورود کتاب به بازار افراد خواهان مطالعۀ کتاب با اشتیاق به خرید آن دست می‌زنند، اما درحال‌حاضر به علت ضعف در اطلاع‌رسانی، علاقه‌مندان به کتاب و کتابخوانی پس از انتشار کتاب، تازه با مطالب آن و نویسنده‌اش آشنا می‌شوند. یکی از دلایل ضعف در این زمینه اختصاص داده نشدن هزینه‌ای برای این کار از سوی ناشران است؛ البته ممکن است ناشران توان مالی لازم برای انجام دادن چنین کاری را نداشته باشند؛ ازهمین‌رو لازم است وزارت ارشاد گروه‌هایی را فعال کند تا پیش و پس از چاپ کتاب به خوبی دربارۀ آن اطلاع‌رسانی کنند. اگر دو ضعف یادشده برطرف گردد، خوانندگان راحت‌تر به کتاب‌های مورد علاقه‌شان دست می‌یابند.

 

آیا یکی از عوامل طولانی بودن فرآیند انتشار کتاب در ایران به گردش کتاب در وزارت ارشاد برای مجوزگیری بازمی‌گردد؟

نه، این‌گونه نیست؛ زیرا براساس آمار، بیش از 70 درصد کتاب‌ها کمتر از یک هفته و بعضی از آنها یک روزه مجوز می‌گیرد و فقط تعداد کمی از آنها هستند که فرایند مجوزگیری آنها یک ماه یا بیشتر طول می‌کشد؛ بااین‌حال این یک ماه نسبت به کل فرآیند تولید کتاب زمانی طولانی تلقی نمی‌شود.

 

براساس آمار چه نسبتی میان کتاب‌هایی که مجوز می‌گیرند و چاپ می‌شوند و کتاب‌هایی که مجوز نمی‌گیرند وجود دارد؟

برخلاف آنچه تبلیغ می‌شود، تعداد کتاب‌هایی که برای جامعه غیرمفید هستند و بنابراین مجوز نمی‌گیرند بسیار کم است. به عبارت دیگر بیشتر کتاب‌ها مجوز می‌گیرد. نمایشگاه بین‌المللی کتاب خود نشان‌دهندۀ این مسئله است؛ زیرا در غیر این صورت نمایشگاه از رونق می‌افتاد. براساس آمار، نمایشگاه، چه در عناوین کتاب‌ها و چه در بخش فروش آنها هر سال به سمت رشد می‌رود. بیشتر ناشران هم تمایل دارند که در نمایشگاه شرکت کنند؛ چون کتاب‌هایی دارند که مجوز گرفته‌اند و چاپ شده‌اند و حالا می‌خواهند محصولات خود را عرضه کنند. بیشتر آنها هم می‌گویند که نمایشگاه بهترین موقعیتی است که آنها می‌توانند کتاب‌هایشان را عرضه کنند.

بنابراین بحث ممیزی کتاب خیلی بحث مهمی نیست و فقط جنبۀ تبلیغاتی و سیاسی پیدا کرده است؛ چون بالاخره ما در برابر نظام غرب ایستاده‌ایم و ازهمین‌رو دشمنان می‌کوشند کوچک‌ترین موضوعی را با هدف منفی جلوه دادن سیستم فرهنگی کشور بزرگ کنند.

 

با وجود آنکه بسیاری از کتاب‌ها مجوز می‌گیرند و منتشر می‌شوند، سطح مطالعه در ایران در رتبۀ‌ بسیار پایینی قرار دارد. چرا ما ایرانی‌ها کم مطالعه می‌کنیم؟ به نظر شما آیا رسانه‌های دیگر می‌توانند انگیزۀ مطالعه را در جامعۀ ما افزایش دهند؟ درحال‌حاضر در سریال‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شود به مطالعه توجهی نمی‌شود مگر اینکه هنرپیشه کتاب قصه‌ای برای فرزندش بخواند. نظر شما دراین‌باره چیست؟

یکی از عوامل مؤثر در کتاب‌خوانی دسترسی آسان به کتاب است که در کشور ما مشکلاتی در این زمینه وجود دارد؛ برای مثال فردی در منزلش نشسته است و تلویزیون تماشا می‌کند، یک دفعه کارشناس یا مجری تلویزیون دربارۀ مطلبی سخن می‌گوید که او می‌خواهد دربارۀ آن بیشتر بداند. برای این کار این فرد باید از منزل خارج شود و به بازار کتاب رود تا ببیند آیا اصلاً دربارۀ موضوعی که مدنظر است کتابی وجود دارد یا خیر و اگر هست، چه کیفیتی دارد. این مسائل دسترسی خواننده را به کتاب دچار مشکل می‌کند. به نظر من برای حل این مشکل، ناشران یا دولت باید اطلاعات کتاب‌ها را در اختیار مخاطب بگذارد، به‌گونه‌ای‌که او به سرعت بتواند با یک تلفن اطلاعات لازم را به دست آورد.

عامل دیگری که ریشه‌اش در کودکی افراد است و در بزرگسالی به کتاب‌خوانی افراد یا روی‌گردانی آنها از کتاب منجر می‌شود، بحث اُنس با کتاب است. از کارهایی که سبب انس افراد با کتاب می‌شود همان بحث قصه‌گویی و نیز هدیه دادن کتاب است. اگر فرهنگ هدیه دادن کتاب درونی شود، کودک و نوجوان از همان سنین با کتاب اُنس پیدا می‌کند، و زمانی که بزرگ شد دیگر آن را ترک نمی‌کند. دربارۀ  اینکه چرا ناشران و دولت برای تشویق جامعه به کتاب‌خوانی کار مؤثری انجام نداده‌اند باید بگویم که عامل مهم در این زمینه به انگیزه نداشتن آنها بازمی‌گردد. مجری، که همان دولت است، به خاطر روزمرگی‌اش فقط اقداماتی مقطعی برای تقویت این موضوع انجام داده است؛ چون باز هم پازل و برنامۀ مشخصی برای گسترش و درونی کردن فرهنگ کتابخوانی ندارد؛ برای مثال وزارت ارشاد برنامه‌ای ندارد برای اینکه کتابخوانی را در میان کودکان، نوجوانان، میانسالان، معلمان، و پزشک‌ها گسترش دهد. گفتم پزشکان برای اینکه بخش بزرگی از زمان مطالعۀ آنها صرف مطالعات تخصصی‌شان می‌شود. ما باید به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنیم که پزشک در مدتی که در حال تحصیل است و بعد در دورانی که صرف امتحان دادن می‌کند بتواند کتاب‌های دیگری را هم مطالعه کند.

از سوی دیگر مسابقه‌های کتاب‌خوانی، که مدتی در کشور برگزار می‌شد، دوباره باید به شکلی حرفه‌ای دنبال شود و مرکزی مسئولیت برگزاری آنها را برعهده گیرد.

اقدام دیگری که درحال‌حاضر بعضی از ناشران دنبال می‌کنند فرستادن فردی به در خانه‌های مردم است که تعدادی کتاب را با خود حمل می‌کند و در هر منزل آنها را برای خانواده‌ها معرفی می‌نماید. با این روش دسترسی به کتاب ساده‌تر می‌شود و مشکل یادشده تاحدی حل می‌گردد. در صورتی که این کار به شکلی گسترده انجام شود، گرایش مردم به کتاب‌خوانی افزایش خواهد یافت. بحث گرانی کتاب، که عده‌ای آن را عامل روی‌گردانی مردم از کتاب می‌دانند، به نظرم حاشیه و بهانه است؛ زیرا مردم زمانی که احساس کنند نیازی دارند، چه نیاز جسمی و چه نیاز روحی، برای رفع آن هزینه می‌کنند.

 

حق مخاطب بسیار مهم‌تر از حق ناشر و نویسنده است و مقام معظم رهبری هم بارها تأکید کرده‌اند که اصل وجود ممیزی به خاطر مسئولیت مهمی است که دولتمردان و رهبران جامعه در مقابل افکار عمومی برعهده دارند؛ یعنی مسئولیت حفظ سلامت افکار عمومی مردم اقتضا می‌کند که ممیزی بر کتاب اعمال شود. براساس بیانات ایشان ذهن و فکر مردم مثل اموال مردم در معرض راهزنی و دستبرد است. از نظر شما قانون ممیزی و مسئولیتی که در برابر افکار عمومی جامعه برعهدۀ دولتمردان است چه توجیهاتی دارد؟

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بندهای گوناگونی وجود دارد که بر حفظ سلامت افکار عمومی جامعه تأکید کرده است؛ مثلاً بند 6 اصل دوم آزادی توأم با مسئولیت را در برابر خداوند مطرح می‌کند، بند 2 اصل سوم بر بالا بردن سطح آگاهی تأکید می‌نماید، و اصل 24 اصل آزادی در مطبوعات است که رسانۀ مکتوب را دربرمی‌گیرد. همین پیشینۀ قانونی بحث ممیزی یا نظارت پیش از چاپ را مستند و توجیه می‌کند و نشان می‌دهد که این نوع نظارت، درست است و از رسیدن فکر نادرست به مردم جلوگیری می‌نماید. به تعبیر مقام معظم رهبری ممیزی کتاب، یک عقل جمعی فعال است؛ یعنی کارشناسان این بخش، به نمایندگی از مخاطبان و پذیرنده‌های کتاب، آن را بررسی می‌کنند.

 

بحث حفظ سلامت افکار عمومی، که با ممیزی کتاب اعمال می‌شود، چقدر به رسانۀ کتاب مربوط می‌شود؛ زیرا افکار عمومی از طریق سایت‌های مجازی، برنامه‌های ماهواره، و ... مدام در معرض دستبرد هستند؟ آیا به نظر شما کتاب سهم بسیاری در شکل‌گیری افکار عمومی دارد؟

کتاب در شکل‌گیری افکار مخاطبان خودش سهم بسزایی دارد، ولی افکار عموم مردم را رسانه‌های جمعی، مانند تلویزیون، سینما، رادیو و ... شکل می‌دهند. البته نمی‌توان گفت که مثلاً 30، 40 درصد مردم ما فقط از کتاب تأثیر می‌پذیرند و رسانه‌های دیگر در شکل‌گیری افکار آنها تأثیری ندارد؛ زیرا آنها در معرض تأثیرپذیری از رسانه‌های دیگر نیز قرار دارند و ازهمین‌رو باید گفت که این رسانه‌ها نیز تأثیر مکملی دارند، اما تأثیر کمک کنند. باز هم من بخواهم یک خیزی بردارم به بالا، باز هم می‌گویم بحث فرهنگ. موقعی که ما یک پازلی یک برنامه کتاب در آنها بیشتر است؛ چون می‌شود مباحث را در آن جزئی‌تر و تحقیقی‌تر تبیین کرد.

 

درحال‌حاضر ممیزی کتاب مانند ممیزی مالیات وجهۀ تقریباً منفی در جامعه دارد؛ یعنی همان‌گونه که مالیات‌دهندگان حس می‌کنند افرادی با غرض شخصی از آنها مالیات می‌گیرند، ناشران هم می‌گویند افرادی با ممیزی کتاب جلوی انتشار کتاب‌هایمان را می‌گیرند و کتاب‌هایی که منتشر می‌شود کتاب‌هایی که می‌خواهیم نیست. در چنین وضعی چه راهکارهایی وجود دارد که این ممیزی کتاب به تعبیر مقام معظم رهبری جایگاهی مانند ادارۀ نظارت بهداشت پیدا ‌کند؟ مردم همیشه می‌گویند خدا خیرشان دهد که آنها بر تولید مواد غذایی نظارت می‌کنند وگرنه ما مسموم می‌شدیم، ولی در مورد ممیزی کتاب چنین دیدگاهی وجود ندارد.

ناشرانی که کتاب‌هایشان به ‌راحتی مجوز می‌گیرد و البته خودشان باعث این کار شده‌اند ــ یعنی خودشان قبلاً کار ارزشیابی کتاب را انجام داده و برای ارشاد فرستاده‌اند ــ باید در این زمینه اطلاع‌رسانی کنند و بگویند اگر باقی ناشران هم این شیوه را در پیش گیرند با مشکل روبه‌رو نمی‌شوند. دیدگاه منفی نسبت به ممیزی را افرادی ایجاد می‌کنند که در زمینۀ انتشار کتاب دچار مشکل هستند و خودشان کار ارزشیابی را انجام نمی‌دهند. آنها زمانی که در وزارت ارشاد دچار مشکل می‌شود و مجوز نمی‌گیرد شروع به شکایت می‌کنند. در چنین فضایی اگر خود وزارت ارشاد به اعتراض‌ها پاسخ دهد، مشکل حل نخواهد شد، بلکه ادامه خواهد یافت. از همین روست که می‌گویم وظیفۀ ناشران دیگر است که قضیه را روشن کنند؛ البته وزارت ارشاد هم موظف است که قانون را خوب تبیین کند و بگوید کاری که من انجام می‌دهم براساس این مفاد قانونی ا‌ست و چه‌بسا حتی جلوتر خط قرمزها را به شکل جزئی و ریز برای عموم و ناشران بیان کند.

اقدام دیگری که برای از بین بردن این دیدگاه منفی باید انجام شود فرهنگ‌سازی در این حوزه است. اگر ما برای نسل کنونی‌ و نسل آینده از دوران کودکی این مسئله را درونی کنیم و با زبان همان نسل، فایده‌های این کار را شرح دهیم، فضای منفی یادشده اصلاح خواهد شد.

نباید فراموش کرد که افراد صاحب‌نظر در این حوزه نیز بی‌تأثیر نیستند؛ برای مثال اگر افراد اهل مطالعه دربارۀ کتاب‌هایی که در تقسیم‌بندی پیش‌گفته جزء کتاب‌های بامحتوای غلط ولی مفید هستند، اما منتشر می‌شوند اذعان کنند که در این کتاب‌ها مباحث غلطی وجود داشت، ولی انتشار آن بسیار مفید بود و حتی بر آنها نقد بنویسند، به حاکم شدن دیدگاهی مثبت دربارۀ ممیزی در جامعه کمک خواهند کرد.

رسانۀ ملی هم با برگزاری نشست‌هایی در این زمینه، البته با دعوت از موافقان و مخالفان برای صحبت کردن، می‌تواند بسیار مؤثر عمل کند.

 

در پایان اگر نکتۀ خاصی باقی مانده است بفرمایید.

ضمن تشکر از شما، در پایان بجاست به ناشران توصیه کنم که بیشتر خودشان را با قانون ممیزی هماهنگ کنند؛ یعنی بیشتر با قانون مرتبط با حوزۀ خودشان آشنا شوند. آنها خود برای تبیین این قانون می‌توانند دست به قلم ببرند و کتاب بنویسند یا مطالبی را در نشریات چاپ کنند تا این قانون به دست خودشان تبیین شود. اگر این مسئله روی دهد دیگر مردم ذهنیتی منفی نسبت به ممیزی نخواهند داشت. موضوع دیگر این است که به بحث دشمن‌شناسی در حوزۀ کتاب، هم در غالب و هم در محتوا، بیشتر اهمیت داده شود. به نظر من، ما گاهی دربارۀ بعضی مسائل مثال‌های غربی می‌زنیم و می‌گوییم در غرب این‌گونه است و مثلاً در آنجا کتاب به راحتی چاپ می‌شود که این به نوعی ورود دشمن در کشور خودمان است؛ یعنی ما عملاً با این مقایسه می‌گوییم که ما نسبت به غرب در سطح پایین‌تری هستیم، پس غرب باید مدلمان بشود. افرادی هم ناخواسته این موضوع را می‌پذیرند این‌گونه است که یک دفعه می‌بینیم دشمن خود به خود در غالب و محتوا ورود پیدا کرده است.

بحث فکر و آزاداندیشی هم بحث مهم دیگری است که باید مدنظر قرار گیرد. از دیدگاه آیت‌الله خامنه‌ای انواع فکر در مقابل خودش باید میدان بازی داشته باشد؛ یعنی ما بیاییم فکری را به وسیلۀ کتاب وارد بازار بکنیم که در میدان خودش افرادی نباشند که آن را نقد کنند، فایده ندارد. بر این اساس اگر از انتشار بعضی از کتاب‌ها جلوگیری ‌شود نباید با سوء برداشت چنین اظهار گردد، که حتماً این اقدام سانسور سیاسی است، بلکه آن کتاب میدان بازی ندارد؛ برای مثال استادی در دانشگاه می‌خواهد موضوعی را به صورت کتاب در جامعه مطرح کند که بین صاحب‌نظران این موضوع آن را به مناظره و نقد نگذاشته است، که در این صورت باید وزارت ارشاد مجوز انتشار آن کتاب را صادر نکند تا پیش از چاپ، میدان بازی‌اش فراهم شود. ناشران هم باید به این قضیه دقت کنند؛ زیرا بسیاری از کتاب‌ها از این منظر مجوز نمی‌گیرند و نباید هم بگیرند.

۹۰/۱۰/۰۱
مجید صحاف

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

ابزار هدایت به بالای صفحه