بدون شک فرهنگ جوامع انسانی ازمهمترین اصولی است که برفلاح ورستگاری یا انحطاط وزوال آن تاتیرمی گذارد بهسازی هنجارهای فرهنگی هرجامعه ارتباط تنگاتنگی با اعتقادات افراد آن جامعه دارد ودرصورتی که اعضای آن جامعه درجهت کامیابی ورستگاری جامعه قدم بردارند امکان بهبود آن جامعه فراهم می شود.
البته نباید ازتاثیرنهادهای اجتماعی برنگرش واعتقادات جامعه نیزغافل بود.نهادهای فرهنگی،کانونهای مختلف مذهبی وعلمی،حوزه های علمیه،جوامع دانشگاهی،خانواده ومدارس هریک تاثیرات بسزایی بررفتارافراد اجتماع خواهند داشت.همچنانکه دین نقش منحصربه فرد در بازسازی وبهبود ساختارفرهنگی جوامع دارد نهادهای فرهنگی دینی و علمی نیزیاید به فراخورجایگاه ورسالت خود سهمی دررشد توسعه فرهنگی جامعه ایفا کنند.بانگاهی دقیق وازسرانصاف نمی توان اثرات این نهادها را درپدیده های گوناگون وسطوح مختلف نادیده گرفت.رهبری نظام درسخنانی به مفهوم وزین « مهندس فرهنگی» اشاره داشتند.سوالی که متوجه نهادهای فرهنگی می شود این است که انتظارجامعه ازاین نهادها چه می باشد؟به نظرمی رسد تجدید نظردرشیوه مدیریت فرهنگی جامعه اجتناب ناپذیرباشد.دورنمای جامعه ای که ما براساس دین اسلام با آن مواجه هستیم باید ساختارفرهنگی آن نیزبراساس قرآن و وحی ، مهندسی شود.هرنوع حرکت فرهنگی که با قرآن ووحی همخوانی نداشته باشد بی گمال راه گشا نخواهد بود.برای مهندسی فرهنگی جامعه باید به تعریف دقیق ومبتنی بردین جامعه مطلوب پرداخت وسپس درمحیطی آرام وبی دغدعه به آسیب شناسی حرکت های فرهنگی موجود نشست تا با شناخت عملکرد نهاد های مختلف بتوان ارزیابی مناسبی ازآنها داشت .برای مهندسی فرهنگی جامعه باید پذیرفت که تفاوتی بنیادین بین برنامه ریزیهای اقتصادی،اجتماعی وبرنامه ریزیهای فرهنگی وجود دارد مطمتنا اگربرنامه ریزیهای فرهنگی متاثرازبرنامه ریزیهای اقتصادی باشد مشکلی ازفرهنگ جامعه حل نخواهد شد.ختم کلام اینکه برای مهندسی فرهنگ جامعه باید تمام برنامه ریزی های اقتصادی واجتماعی تحت پوشش برنامه ریزیهای فرهنگی قرارگیرند تا محصول فرهنگ به باربنشیند.